دغدغههای طبیبانه: چرا انسانها مهربان نیستند؟
عبدالرضا ناصر مقدسی
عادت دارم آنچه در جهان میگذرد را با دقت دنبال کنم. ببینم روابط کشورها با هم چگونه است؟ سیاستمداران چگونه عمل میکنند؟ اما از آن مهمتر برای من بررسی رفتارهای انسانی در متن اتفاقات بزرگ است. اینکه هر کسی در موقعیتی که دارد چگونه میاندیشد و چگونه رفتار میکند؟ آیا رفتار کشورها و سیاستمدارانشان در موقعیتهای پیچیده با رفتار یک انسان معمولی تفاوتی دارد؟
آیا آنها که قدرت دارند سعی میکنند از قدرتشان برای تغییر رفتارهای نادرست انسانی استفاده کنند؟ چقدر خردورزی و عقلانیت در رفتارها و واکنشهای آنها هست؟ و اگر در سطحی متعالیتر به موضوع نگاه کنیم سیاستمداران خردمندی که باید بر اساس منافع ملی کشورشان عمل کنند علی رغم این موضوع چقدر در واکنشهایشان مهربان هستند؟ سؤالی که فکر میکنم بشریت نیاز دارد بسیار دقیقتر بدان بپردازد.
اما هر بار وقتی کمی دقیقتر میشوم با سؤالهایی روبرو میگردم که بظاهر پاسخ بسیار ساده و مبرهنی دارد اما این پاسخهای ساده و مشخص در انبوهی از خشم و بیخردی گم میشوند. سؤال بزرگ من اینجاست که چرا بجای چنین پاسخهای سادهای با جوابهایی بسیار ویرانگر روبرو هستیم؟ و در ادامه نیز برای این پاسخهای ویرانگر به انبوه توجیهات بر میخوریم و اصلاً یادمان میرود که ما انسانیم و قرار است ارزشهای جدیدی را به جهان ارائه دهیم نه اینکه آنچه بدترین روش و عادت است را در ابعادی بسیار وسیعتر و بواسطهی قدرتی که کسب کردهایم اعمال نماییم.
چه میشود که اهداف ما براحتی کشتن انسانها را توجیه میکند؟ و بعد هم که دست به کشتار انسانهای بیگناه زدیم براحتی و با عناوین مختلف آن را توجیه مینماییم؟ آنچه در اطراف ما میگذرد نشان از عدم عقلانیت و خردورزیای است که بگمانم دارد از جامعهی انسانی رخت میبندد. وقتی انبوه خشمها، شعارها، بیخردیها و عصبانیتها را در اطراف خود و در اعمال خود مشاهده میکنیم سؤالهای بزرگی برای هر کس که دلسوز انسان و انسانیت است بوجود میآید: اینکه داریم به کجا میرویم؟ و چگونه است که آنچه در سر داریم حتی مرگ و کشتن انسانها را نیز موجه جلوه میدهد؟ مثالی بظاهر ساده میزنم. بعنوان یک پزشک هر روز با بیمارانی برخورد میکنم که بغیر از رنج بیماری باید رنج رفتارهای ناپسند درون خانوادهشان را نیز تحمل کنند.
اینکه هیچ مهربانی و عشق ورزیای در خانه و خانوادهشان نیست و بجای حرفهای محبتآمیز فقط و فقط طعنههایی را میشنوند که روح و جسمشان را چنگزده و بقول صادق هدایت مثل خورهای آنها را میجود و نابود میکند. گاه میگویم چرا نمیتوانید مهربان باشید؟ مگر حرفهای محبتآمیز چقدر سخت است؟ چرا نمیتوانید از کینهها و گذشتههایی که با انبوهی از سوء تفاهمها، قضاوتها و خشمها آمیخته هستند عبور کنید و اصرار دارید که در باتلاق خشم و بیخردی باقی بمانید؟ به هم عشق بورزید. آنچه باقی میماند همین رابطهی انسانها در وانفسای رنج و خشم است. وقتی این روابط را زیبا کنید آنوقت میفهمید که بسیاری از این تقابلها و تعارضها فقط و فقط ناشی از عدم استفاده از خرد و عقلانیت در اعمال روزانهمان است. حال اگر فقط نقش یک همسر و یا پدر و مادر را داشته باشید یا سیاستمداری کشوری باشید که براحتی دست بر ماشه تفنگ برده و جان مردم بیگناه را بر زمین میریزد.
دکتر عبدالرضا ناصر مقدسی متخصص مغز و اعصاب و درمان بیماری ام اس (MS) در بیمارستان سینا مرکز
بدون دیدگاه