علم از دیدگاه سینما

آرامش در جهانی فانتزی

نگاهی به فیلم «شانگ چی و افسانه ده حلقه»

عبدالرضا ناصر مقدسی

در روزنامه شرق به چاپ رسیده است.

بالشخصه بارها شده که از قوانین فیزیک حاکم بر جهان خسته شوم و با خودم فکر کنم که تا زمانی که این چهار نیروی بنیادین طبیعت یعنی گرانش ، الکترومغناطیس، هسته ای ضعیف و هسته ای قوی بر جهان حاکمند  روی آسایش نخواهم دید. چرا باید همه ی اعمال و افکار ما تابعی از این قوانین فیزیکی باشد؟ و چرا می توان ماهیت این کیهان را در چند معادله خلاصه کرد؟ ای کاش کیهان جای بی نظم تری بود. پر از عجایب و غرایب و پر از موجوداتی که پیش بینی پذیر نبودند. در جهان فیزیک کنونی فقط شاید بتوان دست به دامان مکانیک کوانتوم شد که چنین رویایی را برای ما محقق سازد اما همگان بهتر از من می دانند که دنیای مکانیک کوانتوم در مورد ابعاد بسیار کوچک سخن می گوید در مورد الکترونها و فوتون ها و جسم بزرگی همانند من که نمی دانم از میلیاردها میلیارد الکترون و پروتون و … تشکیل شده جایی در قوانین حاکم بر مکانیک کوانتوم ندارد. گاه از انبوه کتاب هایی که می خواهند با مکانیک کوانتوم هر چیز ناممکن را ممکن کرده وبدین گونه وجود موجودات افسانه ای را آنهم در ابعاد دیگر اثبات کنند خنده ام می گیرد. اما چه کنیم که بازار شبه علم بسیار داغ تر از یافته های علمی بوده و این کتاب ها نیز پرفروش می باشند. اما همه ی اینها باعث نمی شود که من از رویا و آرزوی خود دست بردارم. حداقل می دانم که می توانم در مجاز و خیال این رویای خود را دنبال کنم. فضای مجازی با دنیاهایی که می سازد می تواند محلی برای ورود کسانی مثل من به دنیایی باشد که از قوانین مرسوم فیزیکی تبعیت نمی نمایند. یکی دیگر از این فضاها سینما است. سینما می تواند جهانی دیگر را به نمایش بگذارد. جهانی که از قوانین مرسوم تبعیت ننموده اما با این حال برای ما غیر منطقی نیز نباشد. بنابراین اگر دنبال چنین دنیاهایی باشید من پیشنهاد می کنم که عصر جمعه ای را به دیدن فیلم «شانگ چی و افسانه ده حلقه» اختصاص دهید. فیلم «شانگ چی و افسانه ده حلقه» محصول سال 2021 و به کارگردانی دستین دنیل کرتون می باشد. این داستان نیز می خواهد همانند داستان های مشابه جلوه ای اسطوره ای از جهان را به ما نشان دهد. اینکه در ورای جهان ما روابط دیگری حاکم است و آن روابط هستند که واقعیت جهان ما را می سازند نه دنیای فیزیکی ای که در آن زندگی می کنیم. از این رو داستان این فیلم داستانی قدیمی است که جلوه های ویژه سعی در زیباتر کردن آن دارد. داستان با روایت فردی به نام شو ون وو آغاز می شود که ده حلقه جادوئی را پیدا کرده و بعد از آن قدرتش بر همه چیز گسترده شده و در عین اینکه می تواند برای ابد زندگی کند حکومت وحشتی را نیز بوجود می آورد. او هزار سال زندگی می کند تا اینکه عاشق دختری در مکانی سری و اسرار آمیز به نام روستای لو می شود. او از آن دختر (یینگ لی) صاحب دو فرزند می شود. داستان اصلی فیلم نیز از همین جا آغاز می شود. بعد از مدتی زندگی خوب، لی توسط دشمنان پیشین ون وو کشته می شوند. این حادثه سبب می شود که ون وو به خلق و خوی وحشی سابق خود باز گردد. و دو کودک خود را نیز به همین گونه و در محیطی وحشت آور بزرگ کند. همین هم باعث می شود که این دو کودک در زمان مقتضی از جهنم او فرار کنند. سالها می گذرد. انگار ون وو آن دو کودک را رها کرده است و آنها هر یک در گوشه ای از جهان به کار خود مشغول هستند. تا اینکه دوباره نیروهای پدرشان به سراغ آنها می آیند و پس از تعقیب و گریزهای بسیار در نهایت این دختر (شیالینگ)  و پسر (شانگ چی) به محل سکونت پدر بازگردانده می شوند. آنجا است که حقیقت ماجرا و اینکه چرا پدرشان پس از این همه سال سراغشان آمده را متوجه می شوند. پدر از روستای جادوئی مادرشان برای آنها می گوید. روستایی که انگار در جهانی دیگر واقع شده و به سختی می توان بدان نفوذ کرد و وارد آن شد. پدر می گوید که مادرشان زنده است و اهالی روستا برای مجازات او ، وی را در کوهی پشت دروازه ای مهر و موم شده زندانی کرده اند. ون وو می گوید که یینگ لی با او ارتباط برقرار کرده و با او صحبت کرده است و او باید هر طور شده وی را نجات دهد. شیالینگ و شانگ چی اما به پدرشان هیچ اعتمادی ندارند لذا با کمک یکی از زندانیان و به راهنمایی موجودی افسانه ای که او نیز در مقر حکمرانی ون وو گیر افتاده است راهی روستای جادوئی لو می شوند. در آن روستا آنها با حقیقت شگفتی روبرو می شوند. اینکه جهان از سوی شیاطینی مورد تهدید است و افرادی همانند ساکنین این روستای جادوئی، وظیفه محافظت در برابر این شیاطین را دارند. سالها قبل یکی از این شیاطین با نام «مقیم تاریکی» به دهکده های نگهبانان حمله و بسیاری از آنها را کشت.تا اینکه  یک اژدها با نام «محافظ بزرگ» به کمک آنها آمد و در نهایت نگهبانان توانستند «مقیم تاریکی» را در کوه زندانی کنند. از آن زمان او از کسانی که فکر می کند می توانند در رهائیش به وی کمک کنند، کمک می خواهد. او با چهره و صدای کسانی که دوستشان دارند سراغ آنها رفته و آنها را به این مکان هدایت می کند. با همین حربه نیز  صاحب ده حلقه جادوئی را به اینجا کشانده است. این سخن  کاملا درست بوده و ون وو از طریق تنها منفذ به این روستا که سالی یکبار گشوده می شود به روستا می رسد. پس از جنگ و جدال های بسیار ون وو بر شانگ چی غلبه کرده و او را در رودخانه انداخته و خود بسوی دروازه می رود و با کمک نیروی حلقه ها دروازه را می شکند. برای شانگ چی اما در اعماق رودخانه اتفاق دیگری می افتد. او یاد  آموزه های مادرش می افتد و اینجا است که اژدهای رودخانه نیز به کمک او می آید. شانگ چی نیرویش را پس می گیرد و باز می گردد. مابقی داستان هم مشخص است. شانگ چی در نهایت هم بر پدرش و هم بر «مقیم تاریکی» غلبه کرده و صلح و صفا را دوباره به روستای جادوئی و نیز به جهان باز می گرداند.  فیلم بیشتر از این حرفی برای گفتن ندارد. اما اگر شما به جهان کمیک علاقمند هستید می تواند اوقات خوشی را برای شما فراهم نماید. همین.

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
علم از دیدگاه سینما: نگاهی به فیلم «نخستین انسان»

 

مطلب چقدر مفید بود؟

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *