آلبرت انیشتین، نابغهای برای تمام دورانها: نگاهی به سریال “نابغه”
عبدالرضا ناصر مقدسی
شبکه نشنال جئوگرافیک دست به تولید سلسلهای از سریالهایی با عنوان کلی “نابغه” زده که هر بخش ۱۰ قسمتی از آن به یکی از نوابغ بزرگ جهان اختصاص پیدا میکند. تا به حال سه بخش ۱۰ قسمتی از این کانال پخش شده است. بخش اول، به زندگی فیزیکدان بزرگ آلبرت انیشتین میپردازد. من در این سلسله از یادداشتها بنا دارم که به شرح و معرفی آن دسته از فیلمهای علمی تخیلی بپردازم که تم و موضوعی فضایی داشته و در عین حال نوعی پیوستگی بین انسان و کیهان را از طریق این پیوستگی به نمایش بگذارد.
سریال «نابغه» اما فیلمی در مورد زندگی نامه انیشتین، تحولات عادی زندگی او و افکار بسیار عمیقش در مورد کیهان است. از این رو شاید در نگاه اول چندان ارتباطی با این یادداشتها نداشته باشد. در طی این سریال متوجه میشویم که انیشتین نیز یک انسان است با تمام ضعفها و قوتهایش. وقتی روابط او را با همسر اولش میلوا ماریچ میبینیم، اینکه به چه راحتی او را نادیده میگیرد و از بیان سهم او در یافتههای علمیاش سر باز میزند خشم و نفرت سرپای وجود ما را پر میکند. ما دوست داریم که قهرمانانمان از هر ضعف و ایرادی مبرا باشند.
اما واقعیت بسیار از تلختر از خواستههای ماست. می بینیم که انیشتین علی رغم متاهل بودنش چگونه با زنهای زیادی رابطه داشته و چگونه فرزندان خود را نادیده میگرفته است. در عین حال متوجه میشویم که او انسانی مهربان و با حس تعهدی عمیق نسبت به انسانیت است. همچنین میبینیم که انیشتین علی رغم آنهمه کشفیات بزرگ و دوران ساز چگونه تا آخر عمر در برابر قبول مکانیک کوانتوم مقاومت کرده و بخش بزرگی از عمرش را بدنبال نظریه وحدت نیروها تلف میکند. نظریهای که هیچ گاه به انتها نمیرسد. ملغمهای متنافض که معرف بسیاری از نوابغ و انسانهای بزرگ تاریخ است. سریال نابغه هم حس تحسین ما را نسبت به این دانشمند بزرگ بر میانگیزد هم حس نفرت را. همین هم ارزش این سریال را ده چندان مینماید.
در آخر هم تصمیمگیری در مورد این دانشمند بزرگ بسیار سخت میشود مگر اینکه دستاوردهای علمی و فکری او را از شخصیتش جدا نماییم. کاری که متأسفانه باید در مورد اکثر دانشمندان بعملآوریم. اما دستاوردهای او تحسین بسیاری را بر میانگیزد. همین دو سال پیش بود که جایزه نوبل به سه فیزیکدان برجستهای اعطا شد که اولین شواهد را در مورد امواج گرانشی ارائه دادند. امواج گرانشی، امواجی هستند که توسط میدان گرانش بوجود میآید. از نظر تئوریک وجود این امواج مدتها پیش توسط انیشتین در نظریه نسبیت عامش پیشبینی شده بود. کشف این سه فیزیکدان که سبب شد که همه یکبار دیگر در برابر نبوغ بسیار انیشتین سر فرودآوریم. در مورد انیشتین و دستاوردهایش بسیار گفتهاند و خواهند گفت. اما سریال «نابغه» به شهود انیشتین و آن آزمایشهای معروف ذهنی او رخنه میکند. ما ناگهان وارد ذهن انیشتین میشویم. سوار بر ذرههای نور در کیهان سفر میکنیم.
نسبیت در اعماق وجودمان مینشیند و میتوانید با یک شهود درونی ورای استدلالهای علمی و منطقی به درک جهان نائل گردیم. تخیلی که گرچه مبنایی علمی دارد اما راه را برای گسترده کردن علم و ورود شهود به آن باز میکند چیزی که از سوی دیگر در هنر بخصوص سینما با آن امکانات عظیمش ادامه مییابد. بجد معتقدم که چیزی بغیر از سینما نمیتوانست به این خوبی به ذهن انیشتین رسوخ کرده و محتوای شهود او را به تصویر بکشد. به زبان دیگر باید گفت که سینما با رهیافت ویژهاش سبب شده که سریال «نابغه» درک ما را از زندگی و افکار آلبرت انیشتین ارتقا ببخشد. ما در مورد نقش سینما در درکمان از امتداد کیهان در انسان سخن میگوییم. از لحاظ علمی یکی از مهمترین پیشرفتها در این زمینه با نظریه نسلیت انیشتین حاصل شده است.
وقتی که سینما انسانی را سوار بر ذرههای نور به نمایش میگذارد ما میتوانیم بصورت شهودی این امتداد را مشاهده نماییم. اینگونه راه برای کشف راههای دیگر برقراری این امتداد نیز مهیا میشود. نمونهای از این موضوع در یادداشت هفته بعد شرح داده خواهد داد. تا آن زمان از همه دعوت میکنم که این سریال جذاب را مشاهده نمایند.
دکتر عبدالرضا ناصر مقدسی متخصص مغز و اعصاب و درمان بیماری ام اس (MS) در بیمارستان سینا مرکز تحقیقات ام اس
بدون دیدگاه