نگاهی به رابطه ی خرسهای تبتی و افسانه یتی از دیدگاه اسطوره شناسی عصبی تکاملی

عبدالرضا ناصرمقدسی

در مقاله ای که  توسط لان و همکاران در مجله رویال به چاپ رسیده است اطلاعات جالبی مربوط به افسانه یتی – که افسانه ای در مورد موجودات افسانه ای  انسان مانند است- ارائه گشته است.این محققان با بررسی نمونه های منسوب به این جاندار اعم از استخوان، دندان ،پوست و مو و نیز نمونه های مدفوع متوجه شدند که این نمونه ها مربوط به تعدادی از خرسهای آسیایی شامل خرس سیاه آسیایی، خرس قهوه ای هیمالیا و خرسهای قهوه ای تبت می باشند.این تحقیق علاوه بر اینکه می تواند مسیر تکاملی این خرسها را مشخص کند در ضمن  حقایق جدیدی را در مورد این انسان نماهای افسانه ای  آشکار و برملا سازد.

 

یتی موجودی که به نامهای مختلف همانند مرد برفی یا پاگنده شناخته می شود افسانه ای مربوط به نواحی هیمالیا همچون نپال و تبت است.گرچه محققانی همچون سیگر ریشه این اعتقاد را به دوران پیش از بودایی شدن این منطقه می داند اما در عین حال گزارشهای متعددی در قرون اخیر نیز از مشاهده ی این موجود انسان نما منتشر شده است.در مواردی از این گزارشها، این انسان نماها به رهگذران ارتفاعات هیمالیا نیز کمک کرده اند.با این حال بنظر می رسد که تحقیق لان و همکاران خط بطلانی بر روی احتمال وجود چنین موجود افسانه ای کشیده باشد. بر اساس این تحقیق می توان این گونه نتیجه گیری نمود که مشاهدات یتی توسط افراد نوعی ادراک اشتباه از مشاهده خرسهای مربوط به این منطقه بوده و تمام داستانهایی که در اطراف چنین ادراک اشتباهی بوجود آمده حاصل تخیل ورزی انسان در شرایط سخت ارتفاعات هیمالیا بوده است.چنین تفسیری می تواند شاهدی برای آن دسته از محققان باشند که ریشه ی اسطوره ها را وقایع طبیعی می دانند.

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
مکانی برای بقا یا مکانی برای تجربه؟

 

علم نوظهور و نیز بینارشته ای اسطوره شناسی عصبی – تکاملی اما تفسیری جداگانه از این یافته ها ارائه می دهد. اسطوره شناسی عصبی – تکاملی  بدنبال واکاوی پایه های نوروفیزیولوژیکی است که می توانند در ساخت یک اسطوره دخیل باشند. مغز انسان مهم ترین ارگان در ارتباط ما با جهان است. پس دور از انتظار نخواهد بود اگر اسطوره خود حاصل شیوه ای از پردازش و درک مغز ما از جهان اطلاق گردد. اینگونه اسطوره بمثابه نوعی تجربه از جهان پیرامونی معرفی خواهد شد. کاملا واضح است که گرچه نشانه هایی از جهان پیرامونی در یک اسطوره وجود خواهد داشت اما آنچه به اسطوره شکل می دهد همانا درک ما از آن پدیده است. یک درک و تجربه ی ویژه که بعنوان تجربه ی اسطوره ای شناخته می گردد.

 

بگمان من افسانه یتی با توجه به ریشه های بسیار قدیمی آن، نوعی تجربه از مشاهده ی جهان پیرامونی توسط ساکنین همالیا می باشد.شاید مشاهده خرس های محلی این منطقه، از عناصر تشکیل دهنده ی این تجربه باشد اما چیزی که به نام افسانه یتی شناخته می شود ربطی به این خرسها نداشته و باید بعنوان شکل تجربه اسطوره ای از جهان سنجیده شود.ادبیاتی هم که پیرامون آن بوجود آمده ناشی از تخیل ورزی نیست.بلکه خود بمعنای نوعی فرایند پویای مغز برای درک جهان محسوب می گردد.با این حال باید یادآوری نمود که تحقیق ارزنده ی لان و همکاران می تواند با کشف عناصر احتمالی دخیل در ساخت اسطوره به ادراک بهتر چگونگی برخورد ذهن و مغز انسان یاری برساند.

مطلب چقدر مفید بود؟

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *