فوت یکی از بستگان باعث شد که من و مهسا برای یک سفر روزه به انزلی برویم. رفتن به مجلس ترحیم، آن هم کسی که برایت عزیز بوده بسیار سخت است.هیچ وقت ندانستم چه باید بگویم. چه رفتاری باید داشته باشم. هیچ وقت ندانستم و همین هم بشدت در این مجالس آزارم می دهد. به راه زدیم و باز علی رغم این حزن راه را غنیمت دانستیم.
راه در پیشواز بهار بسیار زیبا بود. این جاده ای است که من بسیار دوستش دارم و وقتی خشکش می بینم دلم می گیرد. اما در ابتدای بهار زیبایی های کوه و درختان و ابرها جلوه ای فوقالعاده به آن بخشیده بود.
بدون دیدگاه