کشف قدیمی ترین فسیل مغز
عبدالرضا ناصرمقدسی
طبق مقاله ای که در نشریه ساینس به چاپ رسیده دانشمندان با بررسی مجدد فسیلی که در 1980 در چین کشف شده بود متوجه شدند که برخلاف تصورات قبلی، مغز بصورت مجزا از سایر قسمت های سیستم عصبی رشد کرده و در این فسیل که متعلق به بندپای کوچک زره پوش معروف به Cardiodictyon catenulumو از نظر زمانی مربوط به 525 میلیون سال قبل می باشد مغز به شکل حیرت انگیزی سالم باقی مانده است. این نتنها قدیمی ترین فسیل مغز کشف شده است بلکه نشان می دهد که ساخت مغز در همه ی گونه ها فارغ از نوع آن، از یک نقشه مشترک ژنتیکی پیروی کرده است.
از منظر اسطوره شناسی عصبی – تکاملی این کشف از اهمیت بسیاری برخوردار است: اولا نشان می دهد که در بیش از 500 میلیون سال پیش نوعی ارتباط متفاوت با جهان پیرامونی بدلیل بوجود آمدن و اختصاصی شدن سیستم اعصاب مرکزی شکل گرفته است. در اسطوره شناسی عصبی – تکاملی همه چیز حول محور ارتباط گونه با جهان می گردد و اسطوره نوعی از این ارتباط تعریف می شود، ارتباطی که به تجربه زیسته منتهی می شود. کشفیاتی این چنینی می تواند رویکرد ما را تخصصی تر نماید.
ببینیم در آن زمان چه اتفاقاتی افتاده و این ارتباط دچار چه تغییراتی شده است؟
موضوع مهم تر این ادعاست که نقشه ژنتیکی ایجاد مغز در تمام گونه ها یکسان بوده است: آیا این ادعا از منظر ما می تواند به این معنی باشد که دایره ی کلی ارتباط تمام گونه ها با جهان توسط نقشه ای که همان ژنتیک ما باشد محدود شده است. بسخن دیگر انگار تجربه زیسته ما نمی تواند نامحدود بوده و حتی دایره ی آن نیز چندان وسیع نیست. این موضوع به صورت ثانوی در مورد اسطوره ها نیز صادق خواهد بود. حال اگر در کرات دیگر آسمانی نیز حیات باشد چطور؟
آیا تجربه زیسته آنها با ما متفاوت است؟
آیا همانند مغز که در تنوع زیستی شگفت انگیز روی زمین از یک نقشه ژنتیکی یکسانی در تمام گونه ها پیروی می کند، این شباهت بین جانداران روی کرات مختلف نیز وجود دارد؟ اگر ما شرایطی که روی زمین منجر به حیات شد را در نظر بگیریم و این فرض را داشته باشیم که حیات برای بوجود آمدن در هرجای کیهان باید شرایطی مثل زمین را داشته باشد در آنصورت احتمالا حیات بوجود آمده نیز در نهایت چندان تفاوتی با آن چیزی که ما روی زمین مشاهده می کنیم نخواهد داشت. و اگر اینگونه باشد آیا اسطوره های ما و ساکنان فضاهای دور نیز مشابه خواهند بود؟
بدون دیدگاه