این کنج خراب
عبدالرضا ناصر مقدسی
اینجا هر بیماری که به آخر خط میرسد ازمن هم میخواهند او را ویزیت کنم. انگار در مملکت ما مغز آخرین ارگانی ست که باید به اموراتش رسیدگی شود. از آی. سی. یو به من مشاوره دادند. بیمار جوانی بود حدوداٌ سی ساله که بدنبال مصرف زیاد الکل دچارایست قلبی-تنفسی شده بود. حالا در معاینه نه نفس داشت نه واکنش مردمکها و نه حتی کوچکترین پاسخی به تحریک دردناک. در حین معاینه متوجه حضور یک شیء غیر معمول کنار تختش شدم. یک بطری پر از مایع. از پرستار پرسیدم که این بطری چیست؟ فرمودند که الکل است، همراهانش آوردهاند و گفتهاند که او همیشه الکل میخورد آوردهایم که اینجا هم به او بدهید.
خندهام گرفت. با خودم گفتم چه آدم ثابت قدمی تا آخرین لحظه به راهش ادامه میدهد. انگار نمیخواهد بهیچ وجه مستی از سرش بپرد. عشق و زندگیاش همین مستی و ناهوشیاری ست. او حتی این کمای عمیق را بدون حضور الکل نمیپسندد حتی اگر به قیمت جانش تمام شود وچه بهتر که مست در قیامت حضور یابد. چه رند عالم سوزی ست.
درایستگاه پرستاری نشستم تا جواب مشاوره را بنویسم. نمی دانستم باید شرایط پزشکی بیمار را در جواب مشاوره بنویسم یا با شعری از خیام حال و روز اصلی آن مست را شرح دهم. تا بحال فکر نکرده بودم که میتوان در جواب مشاورههای پزشکی یک رباعی از خیام نوشت. مردد بودم که چه بنویسم. گفتم هر چه باداباد بگذار ما نیز به میل و مراد این مست پریشان حال عمل نمائیم. پس در جواب مشاوره نوشتم:
با تشکر از مشاوره شما
مائیم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
فارغ زامید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
والسلام
دکتر عبدالرضا ناصر مقدسی متخصص مغز و اعصاب و درمان بیماری ام اس (MS) در بیمارستان سینا مرکز تحقیقات ام اس
بدون دیدگاه