شاید حضور یک «شهید راه علم» در موزه مجازی اسطوره‌شناسی عصبی – تکاملی بسیار عجیب بنظر برسد. آن هم در فضای پسامهبانگ که تکلیف ما با انبوه کهکشان‌ها و ستارگان مشخص نشده است. اما همین بلاتکلیفی ما، همین که نمی‌دانیم آیا معنایی را باید در پس همه‌ی آنچه با مهبانگ بوجود آمده است جستجو کنیم یا نه، به جوردانو برونو مربوط می‌شود. شاید او یکی از اسطوره‌ای‌ترین بینش‌ها در میان تفکرات علمی بود. تا آنجا که شاید منتقدینی در مورد اینکه او را در رده دانشمندان محسوب کنیم شک داشته و عنوان می‌کنند که او بیشتر عارف و رازورزی بوده که بینش خود را از طریق رویا‌هایش بدست آورده است. شاید این گونه باشد و اتفاقاً آنچه برونو می‌گوید پر است از معارفی رازورزانه در مورد جهان: نوعی نگاه وحدت وجودی که تمام عالم را آکنده از روحی رازورزانه می‌داند. پس معنا و بدنبال آن تجربه‌های اسطوره‌ای هم همه جا حضور دارند و می‌توانند خود را از طریق رویا به ما بنمایانند. مثلاً به ما نشان دهنده که کیهان بی‌انتها بوده و این ستارگان هر کدام خورشیدی جداگانه هستند و هر یک می‌توانند شامل زمین‌ها و اقماری باشند. این که من بینشی داشته باشم که به من اجازه تجربه اسطوره‌ای در باب کیهان بدهد و بعد آن را بعنوان نتایج علمی ارائه دهم قابل توجه است. برونو بدلیل عقائدش سوزانده شد.

اما فکر می‌کنم هنوز عقائد او و یا بهتر بگوییم شیوه‌ی کاوش او می‌تواند حرف‌های بسیای برای ما داشته باشد و بی‌شک در موزه‌ی ما جایگاه رفیعی دارد.