هنوز تا زمانی که انسان روی زمین پا به عرصه وجود بگذارد بسیار باقی مانده است. ما در ابتدای آغاز کیهان هستیم.

برای همین باید از واقعیت‌های فیزیکی صحبت کنیم. مثلاً اینکه مهبانگ چیست؟ ستارگان چگونه شکل گرفتند؟ کهکشان‌ها؟ منظومه شمسی؟ زمین؟ حیات؟ پستانداران و انسان؟ اما وقتی می‌خواهیم این داستان طولانی را بازخوانی کنیم بنظر می‌رسد چشم انسان همه جا حضور دارد و انگار کل این جریان طولانی را نگاه می‌کند.

انسان موجود شگفت‌انگیزی ست. توانایی ما در شناخت عالم و بخصوص اینکه می‌توانیم تا دوردست‌های زمانی و مکانی برویم نتنها به ما در درک کیهان کمک می‌کند بلکه کیهان را و تاریخش را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. بنظر می‌رسد ما نمی‌توانیم تاریخ کیهان را بدون حضور دائمی خودمان بازخوانی کنیم. آیا این نقطه ضعفی در شناخت ما از جهان است؟ یا به پویایی کیهان باز می‌گردد که با حضور ما نمی‌تواند همان کیهان پیشین باشد؟

اگر ما حضور فعال خود را در ساختار کیهان بپذیریم پس از همان ابتدا باید بدنبال اسطوره‌ها باشیم.

 

و قهرمانانی اسطوره‌ای که از مهبانگ تا اکنون در حال تاختن هستند.