نقد و بررسی فیلم همبستگی

گسترش تخیل آدمی

معرفی و بررسی فیلم «همبستگی»

دکتر عبدالرضا ناصر مقدسی-این نوشته در روزنامه شرق به چاپ رسیده است

فیلــم «همبســتگی» محصــول ۲۰۱۳ و بــه کارگردانی جیمز وارد بیرکیــت، ورق جدیدی را در حوزه فیلم های علمی – تخیلی گشــود؛ فیلمی که به جای تکیه بــر بیگانگان فضایی، از قوانین فیزیک اســتفاده کرده و به این وســیله به نمایــش امتداد کیهان و قوانین آن در انسان می پردازد؛ امتدادی که البته شگفت آور است. یک ستاره دنباله دار در حال گذر در آسمان اســت.

ستاره های دنباله دار همیشه برای انســان ها عجیب و مورد ســؤال بوده اند. گذر ستاره دنباله دار در باور عامه با اتفاقات بزرگ همراه اســت. می توان در تواریخ گذشــته بــه دنبال این اتفاقات عجیب و بزرگ گشــت. در فیلم همبستگی نیز گذشت ســتاره دنباله دار با اتفاق بسیار عجیبی همراه می شــود، امــا این اتفــاق دیگــر از جنس اتفاقات اســطوره ای و شــگفت انگیز قبلی نیست، بلکه بــا تغییر علم و افزایش دانش ما شــکل این اتفاقات نیز عوض شــده است؛ چیزی که کارگردان برای توضیح آن بســیار زحمت کشیده و مجبور به ارائه توضیحات برون متنی زیادی شــده که چندان به نظر نمی رســد به خوبی در قالب فیلم نشســته باشــد. بااین حال فیلم تالشی قابل ارج است. عبور ســتاره دنباله دار، ساکنان یک خانه را که جمعی از دوستان قدیمی هســتند در داخل جعبه شرودینگر قرار می دهد؛ جعبه ای که در تمثیل اصلی یک گربه را درون خــود دارد؛ گربه ای که بــه دلیل خصلت کوانتومی تا زمانی که ناظری در جعبه را نگشاید و وضعیت داخل آن را نبیند در یک حالت عجیب نه زنــده، نه مرده قرار دارد، زیرا طبق مکانیک کوانتوم وضعیت یــک ذره تا زمانی که اندازه گیری نشــود، نامعلــوم خواهد بــود. یکی از تفاســیری که برای توضیح این پارادوکس ارائه شــده، مدل جهان های موازی اســت.

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
برخورد نزدیک از جنس کیهانی: نگاهی به فیلم «برخورد نزدیک از نوع سوم»

هر یک از حالات یــک ذره می تواند جهانــی مخصوص به خود ایجاد کند؛ جهانی پر از ذره های در اصل مشابه که در ادامه زندگی خود را خواهند داشت. همین موضوع نیز برای ساکنان این خانه اتفاق می افتد. معلوم نیست چند خانه مشابه به وجود می آید که گرچه ســاکنان مشابه دارند، اما دغدغه های آنها تفاوت های ظریفی با هم داشــته و واکنش های آنها نیز به شــرایط، متفاوت اســت. همین تفاوت هــا جهان های موازی آنها را شــکل می دهد؛ جهان هایی که گرچه ســاکنان آن افرادی مشابه هســتند، اما رفتارهایی متفاوت دارند. نکته مهم اینجاست که این جهان ها در هم تداخل یافته و وضعیــت یکدیگر را دســتخوش تغییر می کنند؛ چیزی که در نظریه اصلی جهان های موازی وجود ندارد و نقطه اوج این فیلم هم در همین جاســت. درواقــع مــا بــا ذرات روبــه رو نیســتیم، بلکــه با انســان هایی روبه روییم که با قرارگیــری در جعبه شرودینگر با جهان ها و انسان های موازی خودشان روبه رو می شــوند. اما هم روان شناســی انسان ها و هم حوزه تخیل فیلم ایــن اجازه را می دهد که این جهان های موازی را مشــاهده کــرده و حتی در کار یکدیگر تداخل ایجاد کنند.

تفاوت های بسیار کوچک در تصمیم گیــری، به تفاوت هــا و رفتارهایی بزرگ بــدل می شــوند. راه حل های مختلــف که مختص جهان های مــوازی در عالم فیزیک اســت، با اراده انســان ها، به اعمالی کاملا انســانی بدل می شوند. این گونــه اســت که ســاکنان خانــه در جهان های موازی بــه راه می افتند تــا یکدیگــر را ببینند. آنها از دیــدن خودشــان در آن جهان هــای دیگــر، هم متعجب و هم وحشــت زده می شــوند. شباهت ها آن قدر زیاد اســت کــه گاه نمی دانند خودشــان به کدام جهان تعلق دارند.

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
علم از دیدگاه سینما:نگاهی به فیلم «جوانی بدون جوانی»

انگار گم شــده اند. آیا من،همان من همیشــگی خودم هســتم؟ تو کیستی؟ آیا تو همان تویی هســتی که همیشه می شناختم؟ بیشــتر از جهان های موازی، این روان انسان هاست که همه چیز را به هم زده اســت. شاید اگر همه در خانــه می ماندند تا ســتاره دنباله دار گــذر می کرد، هیچ کــدام از این اتفاقــات نمی افتــاد، اما ماهیت انســانی و کنجکاوی بالایی آنها سبب شد از جهان و خانــه خود قدم بیــرون بگذارند و راه بازگشــت را گــم کنند.

امــا همه چیز به اینجــا و به گم کردن خانه ختم نمی شــود

آنها با خودشان می اندیشند که همزادشــان در جهان موازی یــا در همان خانه یا خانه های آن ســوتر در مورد افــراد دیگر چگونه می اندیشــد. آنها بــا توجه به شــناختی که از خود دارند، گاه از خودشان می ترسند؛ می ترسند که نکند آن دیگــری آن رفتار غیرقابــل کنترل را از خود بروز دهد. پس باید او را از بین ببرند تا خودی با خصلتی وحشــتناک باقی نمانــد. غافل از اینکه بــا این کار، خودشــان به آن هیولایی که از آن می ترسند، تبدیل می شوند. حتی وقتی می فهمند متعلق به این خانه نیستند، ســعی در ازبین بردن آن دیگری می کنند تا در آن خانه جایگزین وی شــوند؛ عملی که گرچه از ترس گمشدگی است، اما عواقب تلخی دارد. فیلم همانند دالانی تودرتو است. ما نمی دانیم کدام فرد متعلق به کدام خانه است. خود قهرمانان فیلم نیز نمی دانند. آن شب وحشتناک ســپری می شود، اما عواقب این جهان های موازی یا بهتر بگوییم اعمال انســان ها باقی می مانند. همه را به دیدن این فیلم زیبا و پرچالش دعوت می کنم.

 

دکتر عبدالرضا ناصر مقدسی متخصص مغز و اعصاب و درمان بیماری ام اس (MS) در بیمارستان سینا مرکز تحقیقات ام اس

1/5 - (1 امتیاز)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *