علم از دیدگاه سینما
سنت های احیا شده توسط علم
نگاهی به فیلم « چشمان مار»
عبدالرضا ناصر مقدسی
در روزنامه شرق به چاپ رسیده است
جهان بسیار پیچیده تر از آن چیزی است که تصور می کنیم و هر لحظه نیز بر میزان این پیچیدگی افزوده می شود. ما با جنبه های جدیدی از هستی آشنا می شویم. بغیر از این، آنچه در جهان در جریان است به بازخوانی مداوم تمام دستاوردهای بشری نیز می پردازد. سعی می کند به همه چیز سرک کشیده و همه چیز را از غربال این پیچیدگی و پیوستگی شگفت انگیز بگذاراند و دیدگاهی جدید نسبت به تمام موضوعات از جمله موضوعات پذیرفته شده بشری ارائه دهد. بیشک بازخوانی سنت یکی از هیجان انگیز ترین بخشهای این جستجو و سیالیت محسوب می شود. و اگر بخواهیم یافته های علمی را با این جستجو همراه کنیم موضوع عمق بیشتری به خود می گیرد. سینما مثل بسیاری از چیزهای دیگر که در این مجموعه یادداشت ها به آن اشاره شده در این زمینه نیز پیشتاز بوده است. در این قسمت به فیلمی می پردازیم که گرچه محصول ژاپن نیست اما از مفاهیم سنت ژاپنی بنحو احسن استفاده کرده و آن را با یافته های روز ترکیب نموده است. ما در آینده در مورد مجموعه فیلمهای شمشیرزن دوره گرد سخن خواهیم گفت. فیلمهایی که چهره جدیدی از سینمای ژاپن را معرفی کرده چهره ای که سعی می کند علی رغم حفظ و احترام به سنت ها آنها را در جهت اهداف جدید جامعه ژاپن تغییر داده و شکلی مشروع و مقبول بدان ببخشد. اما در اینجا به بازخوانی فیلم «چشمان مار » می پردازیم. فیلم محصول سال 2021 و کشور آمریکا می باشد. فیلمی اکشن که می تواند جذابیت زیادی نیز برای مخاطب ایجاد کند. اما در عین حال از سنت هایی صحبت می کند که باید در طی زمان تغییر یابند. فیلم در مورد پسر بچه ای مشهور به مار چشم است که در کودکی شاهد کشته شدن پدرش می باشد. او در آرزوی انتقام، بزرگ می شود اما سعی اش در پیدا کردن قاتلین پدر با دشواری روبرو می گردد. تا اینکه ناگهان از طرف رهبر یکی از گروههای یاکوزا (کنتا) با پیشنهاد وسوسه کننده ای روبرو می شود. کنتا از مار چشم می خواهد که به گروه وی ملحق شود و در عوض کنتا هم به او کمک می کند که قاتل پدرش را پیدا کند.غافل از اینکه او وارد یک بازی پیچیده و خطرناک شده است. پس از یک درگیری ساختگی که در بندر رخ می دهد مار چشم طبق یک برنامه از پیش تعیین شده، تامی را از مهلکه نجات می دهد و این گونه اعتماد او را جلب می کند. مار چشم توسط تامی به ژاپن و به قلعه ای برده می شود که متعلق به گروه آراشکاگه بوده و توسط خاندان او اداره می گردد. در حالیکه رئیس ماموران قلعه، آکیکو، به مار چشم شک دارد مار اصرار دارد که مار چشم سه مرحله تشرف را طی کرده تا به عضویت آراشکاگه در آید. در اینجا است که سنت و سلوک ژاپنی با حقایق و تغییرات دنیای جدید در هم آمیخته می شود. مار چشم هم در تنش بیرونی و هم در جدالی درونی است. او از سویی در آرزوی انتقام مرگ پدرش می باشد. می خواهد هر طور که شده قاتل پدرش را پیدا کند. اما در جدال بیرونی باید برای این کار به دستورات کنتا و نیز گروه خطرناک کبری تن در دهد. آنها از او می خواهند که یک جواهر بسیار قدیمی و نیروبخش را از درون قلعه بدزدد. این جدال ها با آزمونهای تشرف مار چشم همراه می شوند و صحنه های تامل برانگیزی را بوجود می آورد. آزمون اول نوعی غلبه بر غرور است. او سه بار در این آزمون شکست می خورد اما در بار چهارم با غلبه بر غرور خود بر آن فائق می آید. آزمون دوم اما اسرار آمیز است. او وارد جدال های درونی خود می شود. آنجا که همه چیز، خود را در محیطی سورئال نشان می دهند. کشته شدن پدر و خانه ای که جنازه پدر در آن آتش می گیرد بیشترین تاثیر را بر وی گذاشته و در عین حال آسیبی جدی در وی بوجود آورده است. او در مرحله دوم تشرف با عمق جدال درونی خود روبرو می شود. اما سومین مرحله خطرناک ترین و سخت ترین آنهاست. زیرا باید با سه مار غول پیکر آناکوندای باستانی روبرو گردد. مارهایی که درون فرد را می خوانند و اگر ناخالصی ای در درون فرد وجود داشته باشد توسط آنها کشته خواهد شد. او به درون مامن مارها می رود. و درست در لحظه ای که مارها می خواهند او را بکشند آکیکو به کمک وی آمده و او را نجات می دهد. مار چشم نجات می یابد اما مجبور می شود که قلعه را ترک کند. البته این پایان ماجرا نیست. مار چشم که اکنون مطمئن شده قاتل پدرش در نزد گروه کبری ست برای اینکه انتقام پدرش را بگیرد مصمم می شود که جواهر باستانی را بدزدد. او نقشه ای دقیق می کشد و پس از منحرف کردن سربازان، محل دقیق جواهر را یافته و آن را می رباید. او این گونه به قاتل پدرش دست می یابد. اما درست همین جاست که متوجه می شود اشتباه کرده و در صدد جبران اشتباه خود بر می آید. قاتل پدرش را آزاد می کند و خود به قلعه باز می گردد. این در حالیست که کنتا نیز به قلعه باز گشته و با کمک نیروی جواهر همه چیز را نابود کرده است. جدالی بزرگ بین دو گروه در می گیرد و سرانجام این مار چشم و آراشکاگه است که می توانند بر کنتا و گروه کبری فائق آمده و جواهر را پس بگیرند. اما این موضوع سبب تغییر و تحولات شدیدی در گروه آراشکاگه می شود. مار چشم نیز به انسان جدیدی بدل می گردد.او در عین حال در این حادثه مرحله سوم را نیز پشت سر گذاشته و به یک آراشکاگه بدل می گردد. فیلم گرچه مملو از نشان های سنتی و اسطوره ای است ولی در فضایی مدرن با انبوهی از توانایی های علمی اتفاق می افتد و همین موضوع فیلم را جذاب تر می کند. انگار در دل دنیای مدرن جهانی از اسطوره ها قرار دارد که می خواهد در ترکیب با علم، خود را حفظ کرده و با جهان جدید هماهنگ نماید.
بدون دیدگاه