علم از دیدگاه سینما

تنهایی انسان بر روی ماه

نگاهی به فیلم «نخستین انسان»

عبدالرضا ناصر مقدسی

در روزنامه شرق به چاپ رسیده است

شاید هیچ جا به اندازه ای سیاره ای دوردست نتواند تنهایی انسان را به رخ او بکشد. حتی اکر این جرم آسمانی ، ماه باشد که نزدیکترین جرم فضایی به انسان است. وقتی روی ماه قدم بگذاری و بعد بتوانی زمینِ آبی را در کلیت خودش ببینی ، وقتی دیگر منظرگاه تو دریا و کوه و انسانها و جنگلها نباشد آن وقت می مانی که در برابر چنین عظمتی تو کیستی؟ حسی که گرچه در نگاه اول به مکاشفه شبیه است اما برعکس، حاصل یک استدلال منطقی در فضایی آغشته از تنهایی می باشد. شاید برخلاف آنچه می اندیشیم منطق نیز با شرایط ما تغییر می کند. وقتی در فضای بیکران بر روی قمری متروک و با جاذبه حداقل قدم بر داریم و انبوه خاکی را ببینیم که گردهم آمده اند تا جرمی همیشه درخشان در آسمان شب ما را بسازند آنوقت روند منطقی ما نیز تغییر خواهد کرد. آنوقت تنهایی به نتیجه ای ناگزیر در تفکرات منطقی ما بدل خواهد شد. این اتفاقی است که در فیلم «اولین انسان» برای نیل آرمسترانگ کسی که برای اولین بار روی کره ماه قدم گذاشت اتفاق افتاده است. از آرمسترانگ دو چیز در ذهن من نقش بسته است. اولین آن همان عکس مشهور از اولین گام او بر روی کره ماه است. و دومی جمله مشهورش که این قدم را گامی کوچک برای انسان و جهشی بزرگ برای بشریت خوانده است. فیلم «نخستین انسان» اما تناقضات و چالش های درونی این انسان بزرگ را به ما نشان می دهد. انسانی که  یکی از سبب سازان بزرگ جهش انسان در قرن بیستم بوده است. فتح فضا، فتح آینده ماست و کسانی همانند یوری گاگارین، والنتینا ترشکوا و نیل آرمسترانگ که عنوان اولین ها را یدک می کشند از برجسته ترین افراد در این فتح بزرگ محسوب می شوند. فیلم «نخستین اسنان» محصول سال 2018 و به کارگردانی دیمین شزل می باشد. فیلم دوره ای بسیار مهم از تاریخ بشری وقتی جنگ سرد همه گونه چالشی را بین دو ابرقدرت آن روزگار یعنی اتحاد جماهیر شوروی و ایلات متحده آمریکا به اوج خود رسانده بود، به تصویر می کشد. فتح فضا یکی از موارد بسیار مهمی بود که آمریکا در آن عقب افتاده بود. دانشمندان شوروی توانسته بودند اولین انسان را به فضا بفرستند. آنها اولین های بسیاری را در این زمینه در کارنامه خود داشتند. و حالا تنها فتح ماه بود که می توانست آبروی آنها را در این بزرگترین جدال قرن حفظ نماید. در این میان دانشمندان بسیاری باید دست به دست هم می دادند تا انسان را به روی ماه بنشانند. و البته ویژگی های کسی که فرماندهی این ماموریت و راندن فضاپیما را بر عهده داشت نیز بسیار مهم بود. این فیلم به ما نشان می دهد که چگونه نیل آرمسترانگ راهی پیچده را پیمود تا به اولین کسی بدل شود که قدم بر روی ماه گذاشته است. آرمسترانگ به هیچ وجه مردی بدون تناقض نبود. او فرزند خود را از دست داده بود. و این موضوع آسیب روحی زیادی به وی وارد کرده بود. و شاید فضا تنها جایی می بود که می توانست او را از این تناقضات رها کند. او که خلبانی  ماهر بود یکی از اعضای پروژه ی شد که می خواست انسان را بر روی ماه بنشاند. او در آزمایشات مختلفی شرکت کرد. همانند بسیاری دیگر دوره های سختی را گذراند و سواد مهندسی و فضایی خود را ارتقا بخشید. با حادثه روبرو شد و دوستانش نیز را در حادثه از دست داد. اینها همه برای شکستن یک فرد کافی بود. اما آنچه او را نشکست سبب قوی تر شدن وی شد و از او فردی ماندگار در تاریخ ساخت.  او که همسر و دو فرزند داشت با این خطر بزرگ نیز روبرو بود که شاید هرگز از چنین سفری باز نگردد. او بین رفتن یا همان مرگ و امکان اندک بازگشتن از این سفر، تلاش برای پیشرفت را انتخاب کرد و در حالی که دل نگران همه چیز بود پا در آپولو 11 گذاشت. او و دو فضانورد دیگر به آسمان پرواز کردند و در نهیات او اولین کسی شد که از فضاپیما بیرون آمد و قدم بر روی ماه گذاشت. تمام انسانهای بزرگ تاریخ این گونه بوده اند. آنها همه دوره هایی از ناامیدی، از یاس و از افسردگی را طی کرده و علی رغم انبوهی از چالش های درونی و تناقض ها بر کاری که می خواستند انجام دهند متمرکز شده و تنها یک هدف را برای خود انتخاب کردند. علی رغم تمام شکست ها در راه رسیدن به آن هدف، هیچ گاه نگذاشتند امیدشان ناامید شود.  فیلم «نخستین انسان» بخوبی توانسته این موضوع را در مورد نیل آرمسترانگ به تصویر بکشد. فیلم در عین اینکه یک فیلم سینمایی است ولی سعی کرده به فیلم های مستند نیز نزدیک شود و همین از نقاط قوت آن می باشد. اما فیلم برای کسانی که با تاریخ پروژه های فضایی آشنا نیستند می تواند گمراه کننده نیز باشد. رقابت بین شوروی و آمریکا در این فیلم خیلی بزرگ نمایش داده شده است. این در حالی است که یکی از دلایل موفقیت آمریکایی ها در این نبرد، مرگ سرگئی کارالیوف طراح بزرگ و پدر پروژه های فضایی شوروی در 59 سالگی بدنبال یک عمل جراحی ناموفق بود. کارالیوف کسی بود که وستوک 1 را به فضا فرستاد. سفینه ای که یوری گاگارین را به فضا برد. شاید اگر کارالیوف زنده می ماند شوروی می توانست در این مسابقه پیروز شود. اما تاریخ پر از این اما و اگرهاست. اما و اگرهایی که هیچ گاه اتفاق نیفتادند. فیلم «نخستین انسان» ایرادات دیگری نیز دارد. فیلم گاه ریتم کندی پیدا می کند. ریتمی که می خواهد درون آرمسترانگ را بهتر به تصویر بکشد. بگمانم اما فیلم می توانست بهترین از این ها هم باشد.  آنچه  درون یک انسان بزرگ می گذرد با آنچه که بروز می دهد می تواند تفاوت بسیاری داشته باشد. بگمانم فیلمی در به تصویر کشیدن این دو چهرگی چندان موفق عمل نکرده است. با این حال فیلمی دیدنی و تاثیرگذار می باشد. ما در این سلسله یادداشت ها عمدتا از فیلمهای علمی تخیلی سخن گفتیم. اما خیلی وقتها واقعیت از تخیل، عجیب تر و تاثیرگذارتر می باشد.  زندگی نیل آرمسترانگ بعنوان کسی که اولین قدم را روی ماه گذاشت  و در اوج موفقیت بیش از پیش خود را تنها احساس کرد یکی از همین واقعیت ها است.

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
علم از دیدگاه سینما: ظرفیت های پایان ناپذیر مغز

 

مطلب چقدر مفید بود؟

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *