علم از دیدگاه سینما
سیب عدن
نگاهی به فیلم « فرقه حشاشین»
عبدالرضا ناصر مقدسی
در روزنامه شرق به چاپ رسیده است
داستان جبر و اختیار داستانی طولانی است. داستانی که از دیرباز بشر با آن درگیر بوده و هنوز که هنوز است نتوانسته راه حل و توجیهی منطقی برای آن پیدا کند.اختیار شاید از مهم ترین ویژگی های انسانی محسوب گردد. ما می توانیم به میل خود زندگی کنیم. می توانیم سرنوشت خود را رقم بزنیم. می توانیم نگذاریم که دیگران بجای ما تصمیم بگیرند. و اینها همه ناشی از اختیار و اراده ای است که در وجود ما نهادینه شده است. اما این اختیار حاصل چیست؟ شاید تنها در سالهای اخیر است که رویکردهای علمی به سراغ بررسی مفهوم اختیار رفته اند . بخصوص باید به آزمایشهای امثال بنجامین لیبت اشاره کرد که سعی نمودند مشخص کنند آیا انسان موجودی مختار است و یا نه همه چیز از نوعی جبر حاصل می شود؟ جالب اینجاست که با ورود علم کفه ی مربوط به جبر سنگین ترشده است موضوعی که حتی باعث تعجب خود لیبت نیز شد. اما از آن طرف فکر کنید که ما اختیاری از خود نداشته باشیم. این گونه به عروسکهای بدل می شویم که بوسیله نوعی کدهای از پیش تعیین شده عروسک گردانی می شوند و این همه فعالیت خوب یا بدِ انسانی چیزی نیستند جز اجرای یک سری کد که از طرف طبیعت و یا هر چیز دیگری در درون ما نهادینه شده است. شاید برای عده ای اینکه انسان مختار نباشد بسیار خوشایند است. اگر واقعا کدی وجود داشته باشد که بواسطه آن بتوان آزادی و اختیار را از انسان گرفت می تواند بهترین خبر برای کسانی باشد که به طبیعت آزاد انسان اعتراض دارند و می خواهند جامعه ای یکدست و مورچه وار بسازند. فیلم « فرقه حشاشین» در همین مورد صحبت می کند. این فیلم محصول سال 2016 کشور ایالات متحده است.فیلم داستان گروهی به نام فرقه حشاشین را شرح می دهد که وظیفه آنها حفظ و نگهداری سیب عدن است. همان سیبی که مفهوم اختیار در آن کد گزاری شده و آدم و حوا پس از خوردن آن نسبت به همه چیز آگاه و در عین حال مختار شده اند. این گونه است که آن دو از بهشت رانده می شوند و آن گناه اولیه رخ می دهد. گناه اولیه که در مسیحیت بسیار مهم بوده و طبق آیین کاتولیک، حضرت عیسی آمده است تا با خون خود انسان را از آن گناه تطهیر نماید. گناه اولیه ای که مسئول این همه بدبختی و گمراهی انسان است. پس بعید نیست اگر گروهی بخواهند با از بین بردن اختیار این گناه را نیز از بین ببرند. داستان فیلم هم در اینجا شکل می گیرد وقتی متوجه می شویم که آن سیب ، یک سیب عادی نبوده بلکه محتوای آن همان کد ژنتیکی است که می تواند تعیین کننده اختیار در انسان باشد و آنچه آدم و حوا در بهشت عدن خورده اند یک کد ژنتیکی بوده که آزادی و اختیار را به آنها بخشیده است. ایده ای که گرچه فانتزی و تخیلی است اما جالب توجه نیز می باشد. حالا جدال بین دو گروه است. یکی گروهی موسوم به تمپلارها یا شوالیه های معبد که بدنبال پیدات کردن سیب عدن و سلب اختیار از انسان هستند و گروهی دیگر به نام فرقه حشاشین که وظیفه آنها حفظ این سیب بمنظور حفظ بشریت است. جدالی که در تمام تاریخ ادامه داشته است. و حالا در قرن بیستم گروه تمپلارها با تکنولوژی بسیار پیشرفته بدنبال پیدا کردن این سیب هستند. آنها رد پاهای جدیدی را پیدا کرده اند. فردی به نام آگیلار در قرن پانزدهم میلادی آخرین کسی بوده که این سیب را در اختیار داشته است. این گروه با نبش قبر او بازمانده هایش را پیدا می کنند و حالا بدنبال رد خون و ژن وی در بازماندگانش هستند. و تنها بازمانده فردی است به نام کالوم که اکنون به جرم قتل محکوم به اعدام شده است. اما او خون و ژنهای آگیلار را در بدنش دارد و تنها کسی است که می تواند خاطره ای از محل سیب عدن داشته باشد. پس تمپلارها او را می ربایند و سعی می کنند خاطرات دور را در ذهنش بیدار کنند. اینجا فیلم با این ایده پیش می رود که همه چیز در ژن نهفته است. ژن می تواند مخزنی از تمام خاطرات ما و اجداد ما باشد. زیرا این ژن در طی قرنها به ما رسیده و به عنوان منبعی مهم از اطلاعات عمل می کند. فقط باید روش بازیابی آنها را پیدا کنیم.این ادعا گرچه بسیار جالب است اما درست نیست. در قرن بیستم و بخصوص با چاپ کتاب سوسیوبیولوژی جدید اثر ادوارد ویلسون این موضوع که همه چیز ژن است بسیار طرفدار پیدا کرد. اما بزودی مشخص شد که این گونه نیست و عوامل مهم دیگری مثل بدن، محیط، فرهنگ و … نیز در شکل دهی ما و تمام جانداران دخیل می باشند. اما در این فیلم سعی شده با تمهیدات سینمایی به شکلی دیگر به موضوع نگاه کرده شود و این سوال مطرح گردد که : آیا ممکن است در ژن های ما خاطراتی از گذشته های دور نهفته باشد، خاطراتی که ما قادر به بازیابی آنها نیستیم؟ این سوالی است که محققان باید بدان پاسخ دهند. اما فیلم پیش می رود. آنها دستگاهی بسیار مجهز و پیشرفته به نام آنیموس ساخته اند که بوسیله آن می توانند خاطرات دور را از طریق ژن ها رد یابی کنند. پس سعی می کنند آن قسمت از ژنها را پیدا کنند که متعلق به آگیلار بوده و تلاش نمایند که کالوم شخصیت آگیلار را یافته و از این طریق متوجه شوند که محل سیب عدن کجاست. پس از سعی و خطاهای زیاد در نهایت نیز موفق می شوند. و متوجه می شوند که آگیلار سیب عدن را به کریستف کلمب تحویل داده است. آنها به مزار کلمب می روند و سیب را در آنجا پیدا می کنند. موضوعی که می تواند مقدمه ای برای تغییر هویت انسانی نیز بشمار آید . اما داستان به اینجا ختم نمی شود. کالوم که متوجه اشتباه بزرگ خود شده است سعی می کند که جبران نماید. او راه پیشینیان خود را ادامه داده و می تواند مجددا سیب را پس بگیرد. پس انسانها کماکان بمددد گروه حشاشین، مختار بوده و می توانند خود سرنوشت خود را در دست بگیرند. بغیر از این نکات جالب و علمی، فیلم می تواند اوقات خوشی را نیز برای مخاطب رقم بزند. صحنه های اکشن فیلم .، و نیز ماجراهایی که در قرن پانزدهم رخ می دهد و دوباره در حال بازسازی می شود همه و همه فیلم را به اثری تماشائی تبدیل می کند.
بدون دیدگاه