سنگ نگاره ای از کوروش کبیر: یک بررسی دیرینه آسیب شناسی

عبدالرضا ناصر مقدسی

این مطلب در روزنامه شرق به چاپ رسیده است.

کوروش کبیر بعنوان پایه گذار تمدن ایرانی از اهمیت بسیاری برای ایرانیان و فرهنگ ایرانی برخوردار می باشد. لذا هر چیزی که مربوط به او باشد باید جمع آوری و از جنبه های مختلف تحلیل شود. شاید احداث موزه ای صرفا مرتبط با کوروش کبیر بتواند به رشد مطالعات در این زمینه کمک نماید. متاسفانه حتی این بنیان گذار بزرگ تمدن ایرانی نیز دستخوش تفسیرها و قضاوت های مختلف سیاسی شده و در هر دوره ای بنا به مقتضیات آن رویکردی متفاوت نسبت به این شخصیت تاثیرگذار تاریخی اتخاذ شده و سعی گشته اهمیت آن بر اساس منافع سیاسی آن دوره و آن حکومت توضیح داده شود. بدون اینکه توجه شود که کوروش کبیر برای فرهنگ ایرانی یک سرچشمه است. سرچشمه ای که بسیاری از خصلت ها و ویژگی های تمدن ایرانی از او می جوشد و سرازیر می گردد. امیدوارم حب و بغض ها تبدیل به نوعی نگرش علمی گردد و راه برای بررسی های بسیار بیشتر در مورد وی گشوده گردد. در زمانه ای که هویت ایرانی به مفهومی متزلزل و در معرض خطر  تبدیل شده توجه به پایه های اصلی این فرهنگ و توضیح و تفسیر آنها با تکیه بر روش های جدید علمی می تواند خون تازه ای در رگهای هویت ایرانی و آنچه به ما در زمانه پر مخاطره ی اخیر بعنوان یک ایرانی شخصیت می بخشد جاری نماید.

بنیان گذار تمدنی باستانی با تاریخی مشخص:

تمدن ایرانی جزء تمدن های بزرگ بشری ست. خصلت تمدن های باستانی این است که یا پیدایش مجهولی دارند یا مفاهیم اسطوره ای با حقایق تاریخی در مورد پیدایش آنها چنان در آمیخته است که تشخیص تاریخی یا غیر تاریخی بودنشان  را بسیار دشوار و گاه ناممکن می نماید. برای نمونه می توان به تمدن بزرگ روم اشاره کرد. در اسطوره ها پایه گذار شهر رم  بعنوان مرکز تمدن روم باستان را دو برادر به نامهای رموس و رمولوس عنوان می نمایند. طبق اساطیر روم باستان  پدربزرگ این دو، نومیتر پادشاه آلبا لونگا بود. نومیتر دختری به نام رئا سیلویا و پسری به نام لائوس داشت که هر دو از نسل  قهرمانان تروا بشمار می آمدند. آمولیوس که برادر نومیتر بود  او و فرزندش، لائوس را می‌کشد و رئا سیلویا دختر نومیتر را وادار می کند که راهبه گشته و زندگی خود را به رهبانیت و تجرد بگذارند. هدف آمولیوس در واقعیت جلوگیری از ازدواج رئا و تولد فرزندی از او بود. زیرا این فرزند می توانست داعیه ی پادشاهی داشته و حکومت آمولیوس را به خطر بیندازد.

ولی مارس خدای جنگ شیفته ی  رئا می شود. رئا باردار شده و آمولیوس که از این موضوع آگاه می‌شود او را زندانی می کند. رئا سیلویا دو پسر دوقلو به نام‌های رموس و رمولیوس بدنیا می آورد. آمولیوس که خشمگین شده، رئا را زنده به گور کرده و دو پسر خردسال دوقلویش -رمولوس و رموس- را به رود تیبر می اندازد. اما دو برادر از مرگ حتمی نجات یافته و به ساحل رودخانه می رسند و توسط ماده گرگی که به آنها شیر می دهد بزرگ می شوند. آن دو در نهایت آمولیوس را کشته و سپس برفراز تپهٔ پالاسیوم شهر رم را پایه گذاری کرده و رمولوس نخستین شاه رم می‌شود. شهری که در ادامه مرکز امپراتوری و تمدن روم باستان می گردد.

البته از لحاظ تاریخی چنین چیزی سندیت ندارد. در حالی که تمدن روم بر مبنای شواهد باستان شناسی چیزی حدود قرن هشتم پیش از میلاد در ایتالیا و به مرکزیت رم شروع به آغاز و گسترش می نماید ولی  بنیان گذار آن فقط در هاله ای اساطیری باقی می ماند.

در حالیکه در مورد تمدن ایرانی چنین نیست. ما نتنها شواهد کافی باستان شناسی برای تایید موجودیت کوروش کبیر داریم بلکه هم در آثار مورخان یونانی و هم در عهد عتیق از او به نیکی و به تفصیل یاد شده است. اگر چه بشر در فلات قاره ایران تاریخی بسیار دیرینه تر دارد اما این کوروش کبیر بود که برای اولین بار کل فلات قاره را زیر یک پرچم و حکومت در آورد و به این ترتیب ایران را بعنوان یک موجودیت منفرد تمدنی مطرح نمود. به همین دلیل نیز او را پایه گذار این تمدن می دانند. پس هر چیز منسوب به او می تواند برای تمدن ما مهم تلقی گردد. بسیار مهم است که جهت حفظ و تداوم فرهنگ ایرانی بررسی های متعدد و از جوانب گوناگون در مورد این شخصیت و تاثیری که بر تاریخ ایران و جهان داشته، صورت پذیرد.

آثار منسوب به کوروش:

آثار منسوب به کوروش را می توان به دو دسته متنی و باستان شناختی تقسیم کرد. آثار متنی توصیفاتی است که در کتاب مقدس و نیز در آثار مورخان یونانی همچون هردوت و گزنفون از کوروش کبیر شده است. کوروش به دلیل رهانیدن قوم یهود از اسارت بابلی ها چهره ای ستایش شده در تورات می باشد. همچنین مورخان بزرگ یونانی نیز از او و شیوه ی زمامداری اش به نیکی یاد کرده اند. یادمان باشد که رابطه ایران و یونان چندان رابطه خوبی نبوده و جنگهای خونینی بین این دو رخ داده لذا تمجید مورخان یونانی از کوروش بسیار قابل توجه است. بغیر از آثار متنی، شواهد باستان شناختی مربوط به کوروش نیز کم نیستند که مهم ترین آن همان مجموعه پاسارگارد بوده که مقبره کوروش را در خود جای داده است.  یک یافته مهم دیگر باستان شناسی منشور کوروش است که در طی حفاری ها در بابل باستانی در  سال 1879  کشف و اکنون در موزه لندن نگهداری می شود. این منشور برای مدتی نیز در موزه ایران باستان به نمایش در آمد. این منشور شرح کارهایی است که کوروش در ورود بدون خونریزی خود به بابل انجام داده است. بخصوص در تسامح و تساهل او و اینکه چگونه به پیروان ادیان مختلف – بخصوص مردوک خدای بزرگ بابلی ها که در هنگام سلطنت نبونایید مورد بی مهری قرار گرفته بود – این اجازه را داده که پرستشگاه های خود را گشوده و خدای خود را ستایش کنند.

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
آناتومی بدن در کتیبه آنوبانی نی

با این حال گفتیم که مجموعه پاسارگارد مهم ترین یافته ی باستان شناختی مربوط به کوروش است. این مجموعه به غیر از مقبره کوروش که برای ایرانیان بسیار با اهمیت می باشد شامل اجزای دیگری همچون باغ پادشاهی ، آرامگاه کمبوجیه و تعدادی کاخ نیز می باشد. یکی از این اجزا نقش مرد بالدار بوده که موضوع این جستار است.

چهره کوروش:

اگر چهره ای از کوروش وجود داشته باشد از اهمیت بسیاری برخوردار است. زیرا هر ایرانی می خواهد بداند کوروش به چه شکلی بوده و این شکل اهمیتی معنایی و هویتی برای ایرانیان دارد. همانطور که گفتم شواهد باستان شناسی مناسبی در مورد کوروش کبیر وجود دارد که مهم ترین آن پاسارگارد و مقبره وی در این باغ سنگی است.

پاسارگارد گرچه به مقبره کوروش مشهور است اما اجزای فراوان دیگری دارد که یکی از آنها به سنگ نگاره مرد بالدار شهرت دارد. تنها سنگ نگاره ای که در پاسارگارد وجود دارد و در عین حال   تنها نگاره ای که  می تواند کاندیدی برای چهره احتمالی کوروش  باشد. اما این سنگ نگاره سمبلیک تر از آن است که چهره ی یک پادشاه باشد. وجود چهار بال در دو سوی او و تاجی شگفت که بر سرنهاده عملا آن را از چهره ی یک پادشاه خارج کرده و به فرشته ای نگهبان بدل می کند. فرشته ای که نگاهبان مقبره کوروش است.

 

تنها نکته ای که باز سبب می شود به شکلی دقیق تر به این سنگ نگاره نگاه کنیم وجود کتیبه ای در بالای آن بوده و بر اساس نقاشی های بجا مانده از مسافران اروپایی حاوی  نوشته ای به سه زبان بوده با این جمله که «من کوروشم شاه هخامنشی». با توجه به این نوشته مجددا این سوال پیش می آید که آیا ممکن است این سنگ نگاره از آن کوروش باشد؟ اگر چه بعضی گفته اند که معنای این سنگ نوشته این است که این سنگ نگاره بفرمان کوروش ساخته شده است. حال کدامیک از این دو تعبیر درست است؟ اگر بپذیریم که واقعا این کتیبه اشاره به این دارد که این سنگ نگاره،  نگاره ای از کوروش کبیر است می توان امید داشت که چهره ای از کوروش را نیز بازسازی نماییم. نگارنده در این جستار سعی دارد با استفاده از روش جدید دیرینه آسیب شناسی  به این سوال پاسخ دهد. دیرینه آسیب شناسی و دیرینه پزشکی بدنبال شواهد پزشکی در آثار باستانی می گردد:

آیا ممکن است یک مجسمه یا یک نگاره به بیماری خاصی اشاره داشته باشد؟

آیا یک یافته ی باستانی می تواند شواهدی از بیماری ها را در دوران باستان به ما نشان دهد؟ این یافته باستانی ضرورتا گزارشی از یک بیماری نیست بلکه می تواند تصویری از فردی باشد که بدلیل بیماری از نظر آناتومیک دچار تغییر شده و حالا نگارگر آن را به تصویر در آورده است. این گونه می توان کاوش برای ریشه های بیماری ها را بسیار گسترده تر نمود.

اما دیرینه پزشکی چگونه می توان به تحلیل این سنگ نگاره یاری رساند؟

اول به خصوصیات این سنگ نگاره بپردازیم.

سنگ نگاره مرد بالدار:

سنگ نگاره انسان بالدار در دروازه شرقی پاسارگاد حک شده است. متاسفانه شرایط نگاهداری این سنگ نگاره مناسب نبوده و این اثر ملی را در معرض آسیب های بسیار قرار داده است. نگارنده در تحقیق خود بر عکس هایی که از این سنگ نگاره گرفته بود متکی بود اما چه این عکس ها و چه عکس های دیگری که در منابع مختلف وجود داشت نمی توانست با دقت کافی جزئیات لازم را به نمایش بگذارد. این عکس ها بیش از هر چیزی حاکی از تحریب این سنگ نگاره منحصر بفرد در اثر ناملایمتی های روزگار بود. این سنگ نگاره  در حدود ۲ متر و ۳۵ سانتی متر بلندی دارد و اگر تاجی را که بر روی سر آن قرار گرفته نیز بحساب آوریم  ارتفاعش به ۲ متر و ۹۰ سانتی متر می رسد.

دو شاخ بلند و پیچدار قوچ وحشی روی سر این نگاره قرار گرفته است. بر روی این شاخ ها و در قسمت مرکزی تاج که همانند بستری برای قرار گیری تاجی شکوهمند عمل می کنند سه  دسته گلِ جام مانند قرار دارند که در بالای هر یک  گوی ای خورشید مانند قرار گرفته و هر یک با  پر شترمرغ احاطه شده اند.   دو مار کبرا نیز  از دوطرف تاج را در میان گرفته اند و هر یک گویی با نماد خورشید دارند. در وسط سنگ نگاره مردی با ریشی انبوه وجود دارد که چهار بال آن را در بر گرفته که دو بال به سوی آسمان و دو بال دیگر بسوی زمین می باشند. مرد جامه ای فاخر و گرانبها مزین به گل های رز بر تن کرده است.

ما فعلا کاری به معنای این جزئیات نداریم. اما همانطور که مشاهده می شود این سنگ نگاره بیش از آنکه قصد به نمایش گذاشتن چهره یک انسان را داشته باشد سعی در برجسته کردن یک سری سمبل دارد . بخصوص تاجی عجیب که بر سر وی قرار دارد خیلی بیشتر از خود سر جلب توجه می نماید. در بین این همه سمبل که در مورد معنای آن بسیار صحبت کرده اند اگر بخواهیم بدنبال تصویری واقعی از کوروش باشیم باید توجه خود را از این سمبل ها دور کرده و فقط به اجزای بیولوژیک و آناتومیک آن توجه کنیم. در قدم اول ببینیم این اجزای آناتومیک چه خصوصیاتی دارند. دیرینه پزشکی هم فقط به خصوصیات بدنی کار دارد و این سمبل ها نمی تواند بازتابی از مشخصات بیولوژیک فرد تلقی گردد.

مشخصات کلی بدنی

سنگ نگاره انسانی را از پهلو تصویر می کند. ما شاهد نیمه ی صورت همراه با دستها و پاها هستیم که بسمت خاصی نگاه کرده و توجه دارند. در اینجا هیچ چیز غیر طبیعی دیده نمی شود. تا آنجایی که من توانستم اندازه گیری کنم نسبت سر به بدن نیز طبیعی بوده و انسان واقع در مرکز این سنگ نگاره فارغ از انبوه سمبل ها بصورت کاملا طبیعی به تصویر کشیده شده است.

صورت مرد بالدار در سنگ نگاره

از منظر دیرینه پزشکی، اولین قسمت و شاید جالب توجه ترین قسمت سنگ نگاره نه آنهمه سمبل های عجین شده با او بلکه همان صورت اوست. خصوصیات منحصر بفرد صورت سبب می شود که نگاه عمیق تری به آن بیندازیم. متاسفانه سنگ نگاره در طول بیش از 2500 سال و در معرض بودن بلایای طبیعی و اثرات فرسایشی بسیار صدمه خورده و شناسایی جزئیاتی که مد نظر ماست را بسیار سخت نموده است. از این رو این سنگ نگاره بسیار بااهمیت برای فرهنگ و تمدن ایرانی نیازمند توجه ویژه و نیز ارزیابی های دقیق تر با روش های جدید است. اولین نکته ای که به ذهن من رسید نبود فرورفتگی معمول بین چانه و لب تحتانی در این تصویر بود. برای درک می توانید صورت سنگ نگاره را با صورتی منسوب به داریوش اول در کتیبه بیستون  و یا سایر تصاویر در تخت جمشید و نیز نیم رخ یک انسان مقایسه نمایید.

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
داریوش بزرگ: امپراطور خط، مغز و سازه‌ها

وقتی این تصاویر را کنار هم می گذاریم متوجه تفاوت ها می شویم . نتنها گودی بین چانه و لب تحتانی وجود ندارد بلکه زاویه بین چانه و بینی نیز کاهش یافته است. در ضمن با کمی دقت متوجه بزرگی بخش تحتانی صورت یا همان فک تحتانی می گردیم: فکی بزرگ و برجسته همراه با بینی ای کوچک. از لحاظ پزشکی Mandibular prognathism یا پیش آمدگی آرواره نام این تغییر استخوانی می باشد. فرایندی که در طی آن فک تحتانی بزرگ شده و چانه به سمت جلو برجسته می شود و  از زاویه بین چانه و بینی کاسته می گردد. بغیر از این با کمی دقت می توانیم متوجه گونه برجسته و صورت گرد این سنگ نگاره نیز شویم.

دست های سنگ نگاره

متاسفانه دست ها نیز بمرور زمان دچار آسیب بسیاری شده اند اما بنظر می رسد که زاویه بین شست دست و انگشت اشاره بیشتر از حد طبیعی باشد.

بحث:

نگارنده هم می داند که شاید بعضی از این برداشت ها از سنگ نگاره ای که نتنها آسیب فراوان دیده بلکه هنوز یک بررسی آناتومیک هم از آن بعمل نیامده است نمی تواند بررسی ای دقیق باشد. اما بگمان من توجه به این موضوع می تواند نکات مهمی را به ما خاطرنشان و ما را برای تحقیقات بعدی ترغیب نماید. سنگ نگاره مرد بالدار برای عناصر سمبلیک خود شناخته می شود. هر کدام از این عناصر مربوط به فرهنگی متفاوت است . بقول تورج دریایی این استفاده از عناصر فرهنگ های مختلف نشان می دهد که کوروش خود را نه صرفا شاه اِنشان بلکه شاه ملل مختلف دانسته و در عین حال همه ی فرهنگ ها را نیز به رسمیت می شمارد.

خصلتی که البته کوروش به همان واسطه نیز در تاریخ مشهور است. روایت هایی که در متونی چون تاریخ هرودوت یا کوروش نامه گزنفون موجود است یا داستان رفتار کوروش با یهودیان که در عهد عتیق  آمده است همه حاکی از احترام کوروش به فرهنگ های کشوره های مغلوب است. رفتاری که در مقام یک انسان پیروز و غالب اگر بی نظیر نباشد کم نظیر است. این موضوع بعینه در استوانه مشهور کوروش که در بابل کشف شده است نیز آمده است. هیچ پادشاهی فرهنگ اقوام مغلوب را به رسمیت نمی شمارد و همیشه سعی در حذف این فرهنگ ها و جایگزینی آنها با فرهنگ خود دارد. موضوعی که بارها در تاریخ اتفاق افتاده و باعث حذف فرهنگ های بسیاری شده است. اما کوروش رفتاری منحصر بفرد داشته است. او نتنها دست به حذف فرهنگ ها نمی زده بلکه به بازسازی آنها کمک می کرده است. در بابل نیز به شکوفایی مجدد معبد مردوک کمک می کند و به یهودیانی که توسط بخت النصر به اسارت گرفته شده بودند اجازه می دهد که به اورشلیم بازگشته و معبد خود را بازسازی نمایند.

لذا وجود سمبل های مختلف فرهنگی در سنگ نگاره ی او تاییدی دیگر بر این است که این سنگ نگاره از نظر معنوی نیز بازنمودی از معرفت درونی کوروش است. به سخن دیگر او بجای اینکه قدرت خود را با بازوان خود نشان داده یا با نشان دادن اسرا و یا مرعوبانش خود را پادشاهی مقتدر نشان دهد با استفاده از سمبل ها نمایی چند فرهنگی و مسامحه گر از خود به نمایش می گذارد. چنین رفتاری واقعا بی نظیر است.

پس از نظر معنایی این سنگ نگاره معرف کوروش است. اما از نظر ظاهری چطور؟

اظهار نظر در این مورد بسیار سخت می باشد. علی رغم شواهد متنی و باستان شناسی قابل توجه در مورد کوروش کبیر هیچ شرحی از ظاهر وی در دست نداریم. اما نکته مهم اینجاست که اگر این سنگ نگاره صرفا بیانی نمادین و معناگرا از سیرت کوروش بود چرا در طراحی باید با یکسری خصوصیات ویژه ظاهری روبرو باشیم که می توانند جزء نقصان ها و پاتولوژی های پزشکی نیز محسوب شوند؟ اگر چهره، چهره ای عام و نمادین بود باید معرف چهره عام مردمان در بی نقص ترین شکل ممکن باشد نه اینکه با این دقت یک پاتولوژی یعنی پیش آمدگی آرواره به نمایش گذاشته شود که اصلا موضوع شایعی نبوده و شاید اولین تصویر از  این پاتولوژی در تاریخ نیز محسوب گردد؟ تنها دلیل منطقی این است که این چهره باید از روی چهره ی فردی خاص حکاکی شده باشد و در این صورت تنها چهره ی قابل قبول چهره ی خود کوروش است.

این نتیجه گیری می تواند بسیار هیجان انگیز باشد اما نگارنده به ضعف های این تحقیق واقف بوده و بر مطالعات تکمیلی بخصوص مطالعات انسان شناسی و آناتومیک سنگ نگاره مرد بالدار تاکید دارد.

بغیر از این سنگ نگاره ما با انبوهی از تصاویر بصورت سنگ نگاره، حکاکی و یا نقاشی در فلات قاره ایران روبرو هستیم که هیچ تحقیق آناتومیک و یا دیرینه پزشکی بر روی آنها صورت نگرفته است.  چنین بررسی هایی می تواند به ما در کشف زوایای پنهان تاریخ و فرهنگمان یاری برساند و رازهای ناگفته ی آن را برملا سازد. البته در شرایطی که توجهی به میراث ما نمی گردد و گاه از سر نادانی و گاه به عمد دست به تخریب آن نیز زده می شود چنین امیدی بیهوده است. شاید وظیفه ما باشد که با امکانات حداقلی همان چیزی را که داریم حفظ کنیم.

4.9/5 - (8 امتیاز)

۱ دیدگاه

  • علم ترکیبی۲۰۲۴(باستان شناسی + حدیث شناسی):
    از کجا می توان اثبات کرد کوروش کبیر همان ذوالقرنین است:
    ۱- وَ سُئِلَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنْ ذِی اَلْقَرْنَیْنِ أَ نَبِیّاً کَانَ أَمْ مَلِکاً فَقَالَ لاَ مَلِکاً وَ لاَ نَبِیّاً بَلْ عَبْداً أَحَبَّ اَللَّهَ فَأَحَبَّهُ اَللَّهُ وَ نَصَحَ لِلَّهِ فَنَصَحَ لَهُ فَبَعَثَهُ إِلَى قَوْمِهِ فَضَرَبُوهُ عَلَى قَرْنِهِ اَلْأَیْمَنِ فَغَابَ عَنْهُمْ ثُمَّ بَعَثَهُ اَلثَّانِیَهَ فَضَرَبُوهُ عَلَى قَرْنِهِ اَلْأَیْسَرِ فَغَابَ عَنْهُمْ ثُمَّ بَعَثَهُ اَلثَّالِثَهَ فَمَکَّنَ اَللَّهُ لَهُ فِی اَلْأَرْضِ وَ فِیکُمْ مِثْلُهُ یَعْنِی نَفْسَهُ .
    از امیر مومنان على علیه السّلام پرسیدند: ذو القرنین پیامبر بود یا پادشاه‌؟ آن حضرت فرمود: او نه پادشاه بود نه پیامبر، بلکه او بنده‌ء شایسته خداوند بود و خداوند او را دوست داشت و او نیز خداوند را دوست داشت و به خداوند اخلاص مى‌ورزید و خداوند نیز خیرخواه او بود. خداوند او را به سوى قومش برانگیخت و این‌بار نیز ضربه‌اى به سمت چپ سرش زدند. او سومین بار که به سوى قومش روانه شد خداوند فرمانروایى همه گیتى را به او داد و هم‌اینک کسى که به سان اوست در میان شماست [و حضرت على علیه السّلام خودش را معرفى نمود].
    (قصص الأنبیاء (للجزایری) ج۱ ص۱۴۲)
    با توجه به اینکه بر طبق رکوردهای کتاب گینس، امپراتوری هخامنشیان، بزرگترین امپراتوری تمام بشریت بوده پس کوروش همان ذوالقرنین است.
    ۲- سنگ‌نگاره انسان بالدار بر روی دیوار درگاه شمال خاوری پاسارگاد در استان فارس ایران کنده‌کاری شده است. این مرد، سبیل ندارد در حالی که در آن زمان، سبیل نشانه مردانگی تلقی می شده است پس این فرد مومن بوده و همان کوروش است زیرا در روایات هم آمده است که مومن سبیل خود را می تراشد.
    ۳-سنگ نگاره مزبور همانند فرشتگان دارای بال است و باید توجیهی برای آن پیدا نمود.
    وَ رُوِیَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: کَانَ ذُو اَلْقَرْنَیْنِ قَدْ مَلَکَ مَا بَیْنَ اَلْمَشْرِقِ وَ اَلْمَغْرِبِ وَ کَانَ لَهُ خَلِیلٌ مِنَ اَلْمَلاَئِکَهِ اِسْمُهُ رَفَائِیلُ؛
    و از على بن ابى طالب علیه السّلام روایت شده که فرمود: ذو القرنین از مشرق تا مغرب را مالک شد، و دوستى از فرشته‌ها داشت بنام «رفائیل».
    (بحار الأنوار ج۵۷ ص۱۱۲)
    پس بال این سنگ نگاره کوروش، نشانه ارتباط وی با فرشتگان بوده است.
    ((مبارک باد))
    منتشر فرمایید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *