طبیبانه های تاریخ ما

لطفعلی خان زند

عبدالرضا ناصر مقدسی

تهران شهر عجیبی ست. شهری آمیخته با زشتی ها و زیبایی های تاریخ معاصر. شهری آمیخته با پیچیدگی ها، انگیزه ها، خوبی ها و بدی ها. درست است که رشد بی رویه آن و تبدیلش به کلان شهر نامنظمی که در هر گوشه اش ساختمان بی قاعده ای مثل قارچ روییده است، بسیاری از این پیچیدگی ها را در خود گم کرده اما اگر جوینده تاریخ معاصر باشیم و دل در این پیچیدگی ها بیندازیم گوشه گوشه این شهر حکایت از اتفاقات بسیاری دارد. اتفاقات شگفتی که بررسی هر یک عمری را می طلبد.

در این یادداشت ها فقط نگاهی طبیبانه ای به این همه حادثه خواهیم داشت. طبیبی که راه می افتد، سرکی به این شهر و تاریخ آن می زند تا دریابد چه بر سر ما آمده است. دست بر قضا محل کار من بیمارستان سینا است. اولین بیمارستان تاریخ مدرن ایران که با نام مریص خانه دولتی در نزدیکی دارالفنون تاسیس گشت تا دانشجویان پس از تحصیل در این اولین دانشگاه مدرن ایران، واردش شوند و دست به درمان بیماران بزنند. از این رو نام سینا بیش از هر چیزی با ناصرالدین شاه و امیر کبیر و ناظم الاطباء نفیسی عجین شده ولی در رهگذر تاریخ آن نامهای بسیاری چون سید حسن مدرس، دکتر فاطمی، شعبان جعفری، سعید حجاریان و میرحسین موسوی نیز دیده می شود. کمی آنسوتر بازار است و داستان های بسیاری که در آن رخ داده است. اما ما طبیبانه خود را از امامزاده زید واقع در انتهای جنوبی بازار شروع می کنیم. در حیات پشتی این امامزاده، قبر لطفعلی خان زند است و روی سنگ قبر آن نوشته شده :

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
۳وقایع تاریخی و تجربه زیسته انسان ها

جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهاد کش فریاد

  که کرد نیرنگ و افسونش ملول از جان شیرینم

اینکه چه شد و چگونه شد که لطفعلی خان زند در این گوشه مهجور به خاک سپرده شد داستان تاریخ معاصر ماست و ما هم از همین جا شروع می کنیم. وقتی صبحت از لطفعلی خان زند به میان می آید لاجرم با نام آقامحمدخان قاجار همراهی دارد. در واقع تراژدی زندگی شاه زند را همین همراهی رقم زده است.

اما چرا شاه قاجار این گونه با قساوت تمام شاه زند را کشت؟

در مورد قساوت آقامحمدخان و بلایی که بر سر لطفعلی خان آورد بسیار نوشته شده است. گفته شده شاه قاجار او را اخته کرد ، کور نمود و سپس دستور قتلش را داد. روایتهایی نیز در مورد آزار و تجاوز جنسی به شاه زند هست. قساوتی وحشتناک که آقامحمدخان در مورد اطرافیان لطفعلی خان زند نیز روا داشت. این درجه از شقاوت می تواند به انتقام گرفتن آقامحمدخان با  آنچه بر سر خودش و خانواده اش آمد مربوط باشد.

 درست است که این دو دشمنان هم بودند و هر دو داعیه پادشاهی بر ایران را داشتند ولی آیا این دشمنی توجیه گر این درجه از قساوت و بی رحمی است؟.

او می توانست همانند بسیاری دیگر از شاهان خونریز، دشمن خود یعنی لطفعلی خان زند و خانواده اش را از دم تیغ بگذراند. نه این که او را به بدترین شکل ممکن تحقیر کرده و سپس زجرکش نموده و گناه یکی از خاندان زند را از وی بگیرد. والبته باید بدین نکته هم توجه داشت که طبق روایت های دیگری شاه قاجار نه توسط یکی از اعضای خاندان زند، بلکه توسط عادل شاه از شاهان افشاریه عقیم شده است. اینجاست که همان طبیبانه های تاریخ به میان می آید. بگمانم ریشه این موضوع حسادت آقامحمدخان قاجار به لطفعلی خان زند بود. گفته اند که لطفعلی خان جوانی زیبا و برومند بوده است و این را از نقاشی هایی که از او بجا مانده می توان دریافت.  او به این صفات شهره بوده است. از طرف دیگر آقامحمدخان قاجار بدلیل اتفاق وحشتناکی که برای وی افتاد چهره ای چروکیده  داشت. همین‌ موضوع تقابل وحشتناک بین دو شاه را می تواند توضیح  دهد. تقابلی که پر از کینه و حسد شده بود و در نهایت چنین فاجعه ای را به بار آورد.

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
گذشته ای که نگذشت

 

3/5 - (1 امتیاز)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *