علم خدایان

عبدالرضا ناصرمقدسی

اسطوره ها فضایی برای تعقل بوده و منطق خود را دارند. اسطوره ها نوعی علم و دانش نیز دارد که مخصوص ایزدان است و انسانی که در فضای اسطوره ای نفس می کشد باید این دانش را بداند. علم ایزدان سر و ته کردن دانش آدمیان است. برای همین هم درکش آسان نیست. برای درکش ما هم باید سر و ته شویم. برای درک این موضوع اول به علم آدمیان نگاه می کنیم که برای ما ملموس تر است.  اولین نکته این است که ما کاشف یا مخترع  این علم هستیم. یعنی خواسته ایم که از روابط داخل طبیعت سر در بیاوریم. پس سعی کرده ایم روش های کشف آن را پیدا کنیم و در این جستجوی ما علم بوجود می آید. ما می دانیم هیچ یافته ی علمی، حقیقت مسلم نیست. همه ی اینها فرضیاتی هستند که تاریخ علم نشان داده با فرضیات دیگر جایگزین میشوند.

شاید بخشی از این نرسیدن به حقیقت و داشتن فاصله ای با آن به همین وابستگی علم به آدمیان بعنوان معرفت آنان نسبت به جهان باشد. در نظر بسیاری علم می تواند نگرشی استدلالی بر پایه علت و معلول داشته و نوعی آگاهی یقینی و شفاف نسبت به جهان به ما ارائه دهد . اما این گونه نیست. شاید اینکه علم قادر به توضیح همه چیز در طبیعت است با فیزیک نیوتن بیشتر همراهی داشته باشد. فیزیکی که علت و معلول در آن در اوج خود بوده و این گونه تصور می شده که همه چیز را می توان با قوانین فیزیک توضیح داد. اما اکتشافات مهم در اول قرن بیستم همه چیز را تغییر داد. ببینیم چه شد و این چه ارتباطی با بحث اصلی ما یعنی علم خدایان دارد؟

ماده از چه چیزی درست شده است؟ از اتم؟ اینکه ماده از اجزای منفردی به نام اتم تشکیل شده باشد تا دیر زمانی جزئی از افسانه ها محسوب می شد اما سپس علم پذیرفت که ماده از اتم تشکیل شده است. بعد هم نیلز بوهر مدل اتمی خود را ارائه داد. در این مدل که بی شباهت به منظومه شمسی نبود درون اتم الکترون ها به دور هسته می چرخیدند. یعنی ماده نه دیگر از اتم بلکه به الکترون و پروتون تقلیل یافته بود. باز هم بنظر می رسید چهره روشن و مشخصی از ساختار ماده در دستان ماست. اما اصل عدم قطعیت همه چیز را به ریخت .

طبق این اصل در ابعاد زیر اتمی نمی توان بطور قطعی در مورد مکان و سرعت یک الکترون صحبت کرد. سعی در ارائه دقیق مختصات هر کدام از این دو سبب افزایش عدم قطعیت در دیگری می شود. لذا فقط می توان از احتمال حضور الکترون صحبت کرد. همین . یعنی علم در قرن بیستم ما را به فضائی غیر قطعی و غیر علت و معلولی برده است. انگار همه چیز در دنیایی وهم آمیز بسر می برد که تعیین آن از دست ما خارج است. پس در دستان چه کسی ست؟ اینجاست که دانش آدمیان در هزاره سوم با دانش خدایان گره می خورد. جالب است نه؟

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
خیزش دوباره اسطوره ها در انتهای رشد تکنولوژیک تمدن ها

برای اینکه ببینیم دانش خدایان چقدر شبیه به دانش آدمیان است به یکی از اقوام آفریقا در داهومی سر می زنیم. گزارشی که پی یر گریمال در کتاب خود «اساطیر جهان لاروس» (ترجمه مانی صالحی علامه و چاپ نشر چشمه) آورده است بیانگر دانش خدایان و تلاش بشر برای درک این دانش است: « در داهومی اگر کسی بخواهد از اینده باخبر شود تا درباره ی اعمالش تصمیم بگیرد بدیدن جادوگری می رود که «فا را ترسیم می کند». فا هم یک خدا- بزرگترین خدایان و پدر هزار دیو و جن و وودو و جن مخصوص فردی که با او مشاوره می کند- است و هم یک بازی یا روشی که با آن دانش مطلق و فراگیر خداوند به وضوح نشان داده می شود. برای «ترسیم فا» رشته ای از هسته های خرما یا میوه ی دیگری بر روی میزی پرتاب می شود که گاه روی طرف برآمده (محدب) می افتد، گاه روی طرف فرو رفته (مقعر). برای هر حالت عددی مربوط به آن وجود دارد.

با بررسی عددی که بدین ترتیب بدست می آید در یک جدول یا فهرست مرجع معلوم می شود که کدامیک از اجنه یا شیاطین کوچک قرار است ظاهر شود  و مسئله خاصی که موضوع مشاوره بوده باید از طریق او حل شود. اینک، اسطوره ای در ارتباط با هر یک از خدایان وجود دارد و با اینکه رابطه ی میان آن اسطوره ای که بدین گونه بدست آمده با وضعیت حقیقی اغلب خیلی ظریف و ناچیز است، تامل و اندیشه دقیق معمولا پیوندی بین آنها ایجاد می کند و در عین حال مناسبت اسطوره را نشان می دهد، آن گاه این ها یک وضعیت ذهنی خاص را در فرد مشورت خواه ایجاد می کند که به تردید و دودلی او پایان می بخشد و اجازه می دهد تصمیم بگیرد و عمل کند. دانش دقیق و مفصل این اسطوره ها و معانی آنها در حیطه ی خاص جادوگری است که آن را در جریان تحصیل طولانی در مدارس محرمانه ی تمام عیار کسب می کند.»

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
مورفئوس: خدای درونی ترین خصلت ما

این جادوگر با این تحصیلات طاقت فرسا سعی می کند به دانش خدایان دست یابد. دو خصوصیت مهم را در مورد این دانش متوجه می شویم: اولا بسیار پیچیده بوده و دوما در سایه ای از ابهام قرار دارد. پس اینگونه نیست که با مشتی خرافات روبرو باشیم که هیچ منطق و حساب و کتابی نداشته باشد. و.قتی این توصیف را در مورد ایین وودوو در داهومی که این روزها با نام بنین شناخته می شوند می خواینم به یاد همان روندی می افتیم که علم آدمیان طی کرده و در نهایت آن نیز به ابهام رسیده و باید سعی کند از روی نشانه ها به عمق حوادث پی ببرد اگر چه در نهایت نیز نمی تواند با اطمینان در مورد آن سخن بگوید. آنچه گفته شد بیشتر از یک تشابه صرف است.و می تواند از واقعیتی عمیق تر در مورد ماهیت اسطوره و شیوه ی آن در برخورد با جهان خبر دهد. در اسطوره شناسی عصبی – تکاملی تاکید بسیاری بر تجربه اسطوره ای می گردد که حاصل تعامل با جهان و ایجاد معنایی افزوده است.

اینکه چنین تجربه ای چگونه تعبیر گردد می تواند به عوامل محیطی و سایر دانش های بشری مربوط باشد. لذا تجربه اسطوره ای در زمان ما می تواند تفاوت های عمده ای با زمانی که در ک انسان از طبیعت علمی نبوده داشته باشد. تجربه ی اسطوره ای چیزی نیست که مربوط به انسان های ابتدایی باشد. این تجربه تا بشر باقیست اتفاق خواهد افتاد. ولی آنچه از آن مستفاد می گردد با توجه به زمان ومکان تغییر خواهد کرد. از طرفی چون تجربه اسطوره ای ناشی از تعامل انسان با جهان است می تواند مشترکات بسیاری با سایر معرفت های بشری از جمله علم داشته باشد. همین مشترکات نیز هم تشابهاتی اینچنینی را بوجود می آورد که ما از آن با عنوان تشابه بین دانش آدمیان و دانش خدایان یاد کردیم. اینکه تجربه اسطوره ای تا چه اندازه می تواند درک ما از جهان بعنوان منبعی برای شناخت را افزایش دهد موضوعی است که باید در تحقیقات بعدی بدان پرداخت.

5/5 - (1 امتیاز)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *