علم، اجتماع و سیاست: فراز و فرود تفکر علمی در ایران  معاصر

عبدالرضا ناصر مقدسی

در روزنامه شرق به چاپ رسده است

شاید از طنز روزگار باشد که قرن اخیر را با پاندمی شروع و با پاندمی به پایان می رسانیم. همین اتفاق جالب نشان می دهد که انسان تا چه اندازه ضربه پذیر بوده و تا چه میزان باید به رشد و ارتقای تفکر علمی بها دهد. تفکر علمی چیزی جدا از سایر جنبه های انسانی نیست و تغییرات سیاسی و اجتماعی می تواند بر آن تاثیر بسیاری بگذارد. اینکه  جامعه و یا دولتی قبول کند که تنها راه ارتقا و بهبود رفاه عمومی داشتن تفکری علمی است موضوعیست که می تواند تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار گرفته و در صورت پذیرش یا رد آن  نتایج متفاوتی را به بار آورد. متاسفانه سیر تفکر علمی و لزوم آن در جامعه ما سیر چندان خوبی نبوده و کماکان نیز نیروهای مقتدری در جامعه و حکومت وجود دارند که به یافته های علمی توجهی نداشته و تفکر علمی را موضوعی زائد می دانند. نتیجه چنین رویکردی این همه مشکلاتی می شود که کشور ما در تمام عرصه ها با آن روبرو بوده و چشم اندازی نیز برای بهبود آن متصور نیستیم. بگمانم آسیب شناسی این موضوع از مهم ترین کارهای متفکران و روشنفکران ما باید باشد. موضوعی که بدلیل عدم آشنایی روشنفکران ما با علوم تجربی عملا مغفول مانده و نتیجه آن را در همان آمارهای فوتی ناشی از کوید-19 در  ماههای قبل مشاهده نمودیم. این جستار کوتاه می خواهد این فراز و فرود و تاثیر جریان های فکری و سیاسی  را بر چگونگی تفکر علمی در جامعه ما نشان داده و بر لزوم تغییر سریع دیدگاه و جهان بینی در میان روشنفکران و نیز حاکمان تاکید نماید.

شروع قرن با پاندمی:

پاندمی آنفلوآنزای اسپانیائی 1918 سبب مرگ و میر زیادی در سرتاسر جهان شد. یکی از علل میزان بالای این مرگ و میر عدم آشنایی علمی آن زمان با عامل این بیماری بود.در واقع شناخت بسیار اندک علمی از پایه های ناتوانایی بشر در برخورد با آن پاندمی محسوب می گردد. پاندمی بدلیل شیوع سریع یک عامل عفونت زا ایجاد می گردد. عامل این شیوع نیز در اکثر موارد زنجیره ی انسانی است. طبق همین بینش قرنطینه ها نقش مهمی را در کنترل پاندمی ها ایفا می کنند. در ایران آن زمان نتنها هیچ درکی نسبت به این موضوع وجود نداشت بلکه عملا کشور در معرض ورود کشورهای بیگانه از شمال ، غرب و نیز جنوب بود . روسها، انگلیسی ها، هندی ها و عثمانی ها همه با ورود از این سه مرز، ایران را در معرض سه موج جداگانه از ورود ویروس اسپانیایی به ایران قرار دادند. دولت ایران نیز نتنها هیچ شناختی در مورد اهمیت جلوگیری از ورود این افراد به ایران نداشت بلکه عملا ضعیف بودن قدرت مرکزی ایران عامل اصلی لشکر کشی کشورهای بیگانه به ایران بود. همین موضوعات سبب ورود سه موج متناوب از این ویروس به کشور و همه گیری متعاقب آن بود.این موضوع یکی از دلایل مرگ و میر بالای این پاندمی در ایران در مقایسه با سایر کشورها بود.موضوع بعدی زمینه ی بد روانی و اقتصادی آن زمان ایران بود.جنگ جهانی اول در سال 1914 اغاز گشته بود و با اینکه ایران اعلام بی طرفی در این جنگ نموده بود اما ضعف حکومت مرکزی، ایران را به صحنه ای برای تاخت و تاز نیروهای متخاصم تبدیل نموده بود. این موضوع بدنبال خود برای مردم ایران ضعف اقتصادی و قحطی را ببار آورد . بطوریکه قبل از پاندمی 1918 ایران با بیمارهایی همچون وبا  یا مالاریا دست به گریبان بود. همه ی اینها اضطراب و بار روانی شدیدی را به مردم ایران تحمیل نمود که خود می تواند از علل ضعف ایمنی و ابتلا به یک بیماری عفونی محسوب گردد. موضوع بسیار مهم دیگری که از عوامل اصلی  میزان بالای مرگ و میر در ایران در پاندمی 1918 محسوب می گردد پایین بودن میزان بهداشت عمومی و بد بودن شرایط سلامتی مردم بود. همانطور که گفته شد قحطی و بیماریهایی همانند وبا و مالاریا گریبانگیر مردم آن زمان ایران بود. به این موضوعات باید میزان بالای کم خونی و نیز استفاده از تریاک را نیز اضافه کرد. عواملی که نقشی مهم در فاجعه  پاندمی 1918 در ایران بازی کرد.

آخرین علت مرگ و میر بالا در پاندمی 1918 نبودن سیستم متمرکز بهداشت و درمان در ایران بود. البته باید خاطرنشان کرد که پزشکی مدرن در سال 1870 با تاسیس دارالفنون و ساخت اولین بیمارستان مدرن  در سال 1874 با نام مریضخانه دولتی که اکنون بعنوان بیمارستان سینا شناخته می شود وارد ایران شده بود. اما با اینکه در زمان مظفرالدین شاه اداره کل صحیه تشکیل شد اما عملا در سال 1305 و پس از پاندمی 1918 بود که با کوشش دکتر اسماعیل سنگ و علی اکبر داور شکل امروزی خود را بخود گرفت. همچنین انستیتو پاستور بعنوان یکی از مهم ترین مراکز در پیشگیری و کنترل بیماریهای واگیردار پس از پاندمی 1918 با تلاشهای فیروز وزیرامور خارجه وقت شکل گرفت. لذا همانطور که دیده می شود در زمان پاندمی 1918 عملا اداره و یا سیستمی که بتواند متصدی کنترل شرایط موجود باشد وجود نداشت.

همین نبود سیستم درمانی و بهداشتی متمرکز عملا سبب شد که کار پژوهشی نیز در ایران آن زمان انجام نشده و ما گزارشهای پزشکی چندانی از آنچه در پاندمی 1918 رخ داد نداشته باشیم. موضوعی که همیشه در سیستم و بهداشت و  درمان ایران ضعف بزرگی محسوب می شده است.

اگر به تاریخ ان زمان نگاه کنیم متوجه می شویم که ایران تازه راه توسعه را آغاز کرده بود و ضعفهای متعدد بسیاری نیز در پیش روی آن بود. سیستم آموزشی ضعفهای بسیاری داشت و تفکر علمی چیزی نبود که چندان پا گرفته باشد. نتیجه اش هم همان چیزی شد که در پاندمی آنفولونزای اسپانیایی شاهد بودیم و ایران یکی از بیشترین آمارهای فوتی ها را داشت. همانطور که گفتم شاید از طنز روزگار باشد که بعد از صد سال دوباره ما باید قرنی را با پاندمی به اتمام و قرن جدید را کماکان با سوالهای زیاد در مورد ادامه و تاثیر این پاندمی بر زندگیمان آغاز نماییم. همانطور که دیدیم نبود تفکر علمی در کنار ضعف دولت مرکزی و نداشتن دغدغه ی سلامتی مردم از مهم ترین علل در مورد مصیبت های بود که درآن زمان برای مردم ما ایجاد شد. اکنون بعد از صد سال بررسی چگونگی تفکر علمی در جامعه ما بخوبی می تواند تاثیر مسائل اجتماعی و سیاست را بر رشد تفکر علمی در جامعه ما نشان دهد.

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
از علم به صنعت: داستان غم انگیز رشد وارونه علم در ایران

مشخصات پاندمی کوید-19 در ایران:

بعد از گذشت دو سال از شروع پاندمی کوید-19 در ووهان چین می توانیم تصویری دقیق تر از آنچه در ایاران اتفاق افتاد ارائه داد. خوشبختانه برخلاف پاندمی 1918، حجم بسیار بالایی از روزنگاری ها را در مورد این پاندمی اخیر در اختیار داریم که می تواند منبعی بسیار عالی برای پژوهشگران جهت بررسی جنبه های مختلف انسانی و اجتماعی و نیز چگونگی ارتباط مستقیم بین سیاست و تاثیرات عمومیِ علم محسوب می گردد. یک نگاه کلی اما به آنچه در طول دو سال گذشته اتفاق افتاد نکاتی را به ما متذکر می گردد که نتنها می تواند به ما برای ادامه  مقابله با این پاندمی  کمک کند بلکه نشان دهنده ی نقاط ضعفی است که علی رغم گذشت 100 سال از پاندمی قبلی کماکان گریبانگیر سیستم بهداشت و درمانی و نیز سیاست گذاری های کلی ایران بوده و نشان می دهد که بدلایل اجتماعی و سیاسی هنوز لایه های قدرت و نیز روشنفکران ما  در اهمیت تفکر علمی شک داشته و یافته های علمی متاسفانه مبنایی برای تصمیم گیری در مملکت ما نمی باشد. اکنون که این مطلب را می نویسم در اوج موج ششم هستیم. خوشبختانه تعداد مرگ و میرها در این موج نسبت به موج های قبلی خیلی پایین تر بوده است. این موضوع به  میزان بالایی ناشی از توجه به اهمیت واکسیناسیون و انجام آن در سطحی  گسترده در ایران بود. اما همانطور که می دانیم این توجه به ضرورت واکسیناسیون با تاخیر بسیار صورت گرفت و علی رغم یافته های علمی بسیار مبتنی بر تاثیرگذاری واکسن در کاهش مرگ و میر، دلائل سیاسی و ایدئولوژیک عملا بر تفکر علمی پیشی گرفت و نتیجه اش آمار مرگ و میر بالا در موجهای قبلی این پاندمی بود.

آمارهایی که بصورت روزانه در موجهای قبلی چاپ شد نشان می دهد که همانند پاندمی 1918، ایران در موجهای پیشین یکی از بیشترین آمارهای فوتی را داشت. متاسفانه یک  بررسی مقایسه ای نشان می دهد که عللی مشابه پاندمی 1918، در مرگ و میر بالای پاندمی اخیر نیز  نقش داشته است. همانطور که گفته شد گسترش پاندمی ها عمدتا توسط زنجیره انسانی صورت می گیرد. موضوعی که عملا در مورد پاندمی کوید 19 نیز شاهد بودیم. لذا نکته بسیار مهم در کنترل این بیماری قطع این زنجیره ی انسانی است. کوید 19 از استان ووهان  چین شروع شد. متاسفانه علی رغم توصیه های مبتنی بر لزوم قرنطینه سازی و اعمال سخت محدودیت ها توجه به این مسائل با کندی بسیار صورت گرفت و همین در گسترش کوید-19 در هفته های اول پاندمی نقشی جدی داشت. اگر در پاندمی 1918 ضعف حکومت مرکزی سبب ورود بیماری در سه موج از خارج مرزهای ایران به کشور شد، در پاندمی اخیر عدم توجه سیاست گذاران به توصیه های بهداشتی این فاجعه را بوجود آورد.موضوع بعدی شرایط اجتماعی و اقتصادی پیش از کرونا در ایران بود. متاسفانه تحریمهای شدید و کاملا غیر منصفانه  علیه ایران از سوی آمریکا ضربات شدیدی به اقتصاد ایران وارد کرده است.  این تحریمها بیشترین اثر خود را بر مردم عادی نشان می دهد . بیشک کاهش توان اقتصادی مردم، بغیر از بار روانی شدید، اثرات خود را در نوع تغذیه و نیز میزان استفاده از خدمات بهداشتی و درمانی نیز گذاشته است. در ضمن این تحریمها، کشور ایران را از نظر دارویی و تجهیزات درمانی بشدت در مضیقه قرار داده است. متاسفانه علی رغم تمام هشدارها، دولت آمریکا هیچ گونه نشانی از رفع تحریمها از خود نشان نداده و این تحریمها تبعات سنگین اجتماعی نیز برای مردم ایران گذاشته است. موضوعی که در آستانه پاندمی، اثر خود را با حدت و شدت تمام نشان داد. مردم در شروع پاندمی از هر لحاظ در مضیقه بودند. همچنین در سال 2019 ایران با فجایع طبیعی متعددی چون زلزله و سیل نیز دست بگریبان بود. اینها همه و همه سطح استرس و اضطراب را در جامعه ایرانی بالا برده بود. موضوعاتی که می تواند از علل پنهان مرگ و میر بالا در پاندمی اخیر محسوب گردد.

نکته بعدی وضعیت سیستم بهداشتی و درمانی ایران است. اگر چه این سیستم نسبت به سال 1918 رشد قابل توجهی داشته است اما هنوز نتوانسته روابط خود را با لایه های قدرت و حکومت تعریف نماید. چیزی که شاید بتوان از آن بعنوان تاثیر جدی لایه های قدرت بر میزان اهمیت تفکر علمی در جامعه ما یاد کرد. همچنین وضعیت حفظ سلامتی مردم در سیاستهای کلان کشوری مشخص نیست. در حالی که بر اساس تفکر علمی اولویت باید حفظ سلامتی مردمان باشد و وزارت بهداشت باید متصدی اعمال سیاست گذاری ها در زمان بحرانهای انسانی ای همچون پاندمی کوید-19 تلقی گردد متاسفانه آنچه در طول دو سال گذشته شاهد بودیم  نشان دهنده ی ضعف سیستم بهداشتی در کنترل شرایط موجود بوده که خود ناشی از نبود تفکر علمی در سطح سیاست گذرای های کلان می باشد. موضوعی که از علل اصلی عدم کنترل این بیماری در ایران بخصوص در موجهای  قبلی این پاندمی محسوب می شود. وزارت بهداشت و درمان ایران قدرت قرنطینه شهرها را نداشت و نمی توانست بالشخصه مانع ورود مردم به اماکن پرازدحام تفریحی و نیز زیارتی گردد. همچنین شاهد بودیم که  این وزارتخانه قدرت منع سفرهای نوروزی در شرایط پاندمی را نداشته و عملا نمی توانست زنجیره انتقال را در هم بشکند.

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
در جستجوی گونگادین

در این میان، اتفاقات قابل تاملی نیز در سطح اجتماع افتاد که گرچه نگارنده در ستون هفتگی «دغدغه های طبیببانه » به آنها پرداخته است اما بررسی تاثیر وقایع اجتماعی بر رشد علم بدون ذکر آنها ناقص می باشد. پاندمی کوید-19 بیش از هر چیزی نشان داد که ما باید بر اساس یافته های علمی عمل کنیم. توقف یک بیماری کار علم است و علم باید سکان دار تمام تصمیم گیری ها در این شرایط باشد. اما متاسفانه در این شرایط ما شاهد رشد مقولاتی همچون طب سنتی یا طب اسلامی که پایه های علمی ندارند در جامعه خودمان بودیم موضوعاتی که از سوی لایه های قدرت نیز بشدت حمایت می شد و می شود. تبلیغات سنگین برای موضوعاتی که هیچ گونه پایه علمی نداشته و فقط می تواند جان مردمان را به خطر بیندازد حاکی از تاثیر همان تفکر ایدئولوژیک  در شکل دادن بنوعی تفکر شبه علمی مغشوش است. موضوع بعدی بحث واکسیناسیون گسترده علیه کرونا در ایران است. خوشبختانه باید گفت که در حال حاضر واکسیناسیون در حجمی بسیار گسترده در ایران صورت گرفته و جای احسنت  دارد. بخصوص تاکید وزارت بهداشت بر اهمیت دوز سوم نیز ناشی از تفکری منطقی و علمی می باشد. اما همانطور که می دانیم این واکسیناسیون گسترده بسیار دیر انجام  شد  که خود یکی از دلایل اصلی آمار بالای مرگ و. میر در پیک قبلی ویروس بود. متاسفانه تعدادی از پزشکان و اساتید دانشگاه ها هم از این تاخیر در واکسیناسیون حمایت کردند. این موضوع حاکی از نبود تفکر علمی حتی در قشر تحصیل کرده و دانشگاهی دارد که باید مورد مطالعه و دقت قرار گیرد.

اما چرا پس از یک قرن کماکان  در همان پله اول ایستاده ایم؟

ما در جهانی زندگی می کنیم که بسرعت در حال پیشرفت است. فضای مجازی، هوش مصنوعی ، بحث سایبورگ ها، متاورس و صدها مورد دیگر بحث روز دنیایی را تشکیل می دهد که ما از آن بشدت عقب افتاده ایم. شاید چندان جستجو برای علت این عقب ماندگی سخت نباشد وقتی می بینیم دغدغه ی بخشی از مسئولین ما نه پیشرفت علمی و توسعه ی پایدار بلکه محدود کردن هر چه بیشتر ما از دسترسی به فضای آزاد اطلاعات و دستاوردهای فضای مجازی است. طرحی همچون «صیانت از کاربران در فضای مجازی» خود به شکلی تمام و کمال نشان می دهد که چرا به چنین وضعیتی نائل آمده ایم. ایدئولوژیک کردن علم و عدم توجه به اینکه علم و یافته های آن، شرقی و غربی یا مقدس و غیر مقدس ندارد  مهم ترین آسیب شناسی عدم رشد تفکر علمی در ایران ماست. شاید بسیاری علت چنین موضوعی را به عدم توجه به علوم انسانی در سال های اخیر، سترون شدن دانشگاه ها و  عدم وجود سیستم درست آموزشی در جامعه ما بدانند. این سخن ، سخنی بسیار درست می باشد. مهم ترین ضعف این سرزمین نبود یک سیستم آموزشی بهینه در تمام سطوح است. سیستم آموزشی موجود عملا سبب از بین رفتن قدرت تصمیم گیری، خلاقیت  و استدلال می گردد که از پایه های اصلی تفکر علمی محسوب می شود. اما بگمان من ریشه چنین تلقی اشتباهی از علم فراتر از اینهاست. درست است که حکومت در چهل سال اخیر مروج درکی ایدئولوژیک از علم بوده و با نفوذ در تمام ابعاد آموزشی، روح نگرش علمی را در دانشگاه های ما از بین برده است اما در عین حال نباید نقش روشنفکران ما را در مشکل بوجود آمده نادیده گرفت. عدم آشنایی روشنفکران ما با علوم تجربی و شیوه ی تفکر علمی که بصورت غالب در حیطه علوم تجربی و توسط فیلسوفان علمی ای شکل گرفته که همه بصورت اصلی مبنای کار خود را علوم تجربی بخصوص ریاضی و فیزیک قرار د اده بودند، یکی از مهم ترین علل عدم رشد تفکر علمی در جامعه ماست.روشنفکران ما هیچ گاه درک نکرده اند که خیلی از اتفاقات بر اساس قوانین علمی رخ می دهد. ما اکنون می دانیم که بسیاری از موارد همچون روابط اقتصادی حاکم بر بازار گرفته تا نحوه توزیع و گسترش بیماری های عفونی در سطح جامعه، از قوانین ریاضی تبعیت می کنند. برای همین است که دستور حکومتی برای کاهش تورم و یا مرگ و میر ناشی از کوید-19 بدون توجه به قوانین ریاضی و علمی حاکم بر آنها و ارائه ی راه حلی مبتنی بر همین قوانین نتنها کارائی ندارد بلکه به بدتر شدن وضعیت نیز منجر می شود. روشنفکران ما هیچ گاه عمومی کردن علم و نقش بسیار مهم آن را در جامعه ما درک ننمودند. موضوع مهم دیگر عدم درک علم بعنوان مقوله ای کاملا مدرن توسط روشنفکران ماست. در حالی که اکثرا چنین دغدغه ای را ندارند برای آنهایی که این سوال پیش آمده نیز جوابشان بیشتر ضربه ای به شرایط جامعه بوده تا کمک به پیشبرد تفکر علمی در آن. نمونه مشخص آن را می توان در آثار سید حسین نصر یافت که بصورت کاملا مشخص جوابی سنتی به مقوله ای مدرن داده و از علم مقدس نام می برد. من ریشه های مفاهیمی چون طب سنتی یا طب اسلامی را در تئوری سازی کسانی چون سید حسین نصر از مقوله ی سنت و ارتباط آن با علم می دانم.مورخ معروف « آرنولد توین بی» بدرستی می گوید که سوال های جدید پاسخهای جدید می طلبد. پاسخی سنتی و قدیمی به مقوله ای مدرن نتیجه ای بهتر از این نخواهد داشت. من همواره در جواب بیمارانم که از من در مورد ارجحیت طب سنتی بر پزشکی مدرن می پرسند می گویم هر وقت بجای خودرو با اسب به درمانگاه من آمدید آن وقت از طب سنتی برای درمان بیماری تان استفاده کنید.

 

مطلب چقدر مفید بود؟

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *