پیکرکهای گلی
عبدالرضا ناصرمقدسی
پیکرکهای گلی اطلاعات خوبی در مورد تلقیات گذشتگان از بدن خود به ما میدهند. اینکه بدن خود را چگونه میدیدند و از بدن خود چه انتظاری داشتند. لذا این اشکال و مجسمههایی را که می بینیم صرفا یک بازی با خاک یا نوعی اعوجاج گلها در دست انسانها نیست بلکه معنایی عمیق در رابطه با تجربه زیسته افراد دارد. پیکرکهای الههها از جمله مهمترین آنها میباشد چون بطور مشخص تلقی انسان آن روزگار را از زن به نمایش گذاشته و خویشکاری زن را به نمایش میگذارد. جالب اینجاست که این الههها در گسترهی وسیعی یافت شدهاند. و بنظر میرسد این تلقی از بدن شکل ثابتی بین اقوام مختلف داشته است. در ایران هم نمونههای زیادی یافت شده که شاید مشهورترین آنها ونوس سراب باشد که اکنون در موزه ایران باستان نگهداری میشود.
در موزه مقدم به دو پیکرک الهه برخوردم. یکی از منطقه گیلان و دیگری از منطقه شوش بود.
نکته جالب توجه در این الههها همان برجسته بودن اندامهای باروری است. نکته مهم اینجاست که شاید چنین بدنی از نظر ما زیبا نباشد اما مشخص است که از ارزش بسیار بالایی برخوردار بوده و این ارزش بعلت نقش آنها در باروری است. و همین نقش داشتن در باروری ارزشهای زیبایی را تعریف میکرده است. احتمالا معیارهای زیستیای برای قدرت باروری زنان وجود داشته که اینگونه در این پیکرکها تجلی یافته است؛ و انسان فهمیده است که زنانی با این مشخصات دارای بدنی بارورتر بوده و لذا از دید آنها زیباتر بودهاند.
از طرف دیگر توجه به اعضای مربوط به باروری بدلیل نقش مهم آنها در انتقال ژن بیشتر بوده که همین افزایش توجه سبب برجسته شدن آنها در این مجسمهها میگردد.
پس یک پیکرک گلی حرفهای زیادی در مورد ذهنیات گذشتگان ما به ما میگویند. بررسی سیر تحول و تغییر آنها نیز میتواند اطلاعات زیادی در مورد سیر تحول اندیشه بشری و روابط بین انسانی به ما ارائه دهد.
بدون دیدگاه