سفر به بندرانزلی
2 فروردین 1400
بعد از حدود یک و نیم سال راهی بندر انزلی هستم. نتنها خیلی دلم برای انزلی تنگ شده بلکه در طول راه احساس می کردم که برای اولین بار است ه۶ دارم این شهر را می بینم.با خودم فکر می کردم چه می شد اگر این تجربه و نگاه را چند سال قبل و حتی یکسال قبل داشتم. اما سرشت زندگی همین است و سال بعد نیز بیشک با تجربیات متفاوتی همراه خواهد بود که من را عوض خواهند کرد.راهی شهری بودم که در آن بزرگ شده ام و گوشه گوشه آن برای من مملو از خاطرات بیشمار است.اما اکنون که به شهرم نگاه می کردم همه چیز برای من تازگی داشت. انگار شهر پوسته خود را کنار زده و من با شهری جدید روبرو شده بودم. شهری که حرف می زد.
۳ فروردین
امروز راهی شدم تا سری به شهر و مردمانش بزنم. شهری که در آن متولد شده ام و عمیقا به آن عشق می ورزم. با اینکه اکثر جاهای آن را پیاده طی کرده و دیده و عکس گرفته ام اما این شهر کوچک هنوز هم جاهایی برای غافلگیر کردن من دارد. انزلی شهری تاریخی ست که اتفاقات مهمی از تاریخ معاصر در آن افتاده با این تفاوت کهاین اتفاقات نه در مورد پادشاهان و سردمدارن حکومت بلکه در مورد آدمهای بزرگی است که در میان ما راه می روند و چه بسا دیده نشوند. امروز راهی منطقه بارانداز انزلی شدم چون می خواستم به دیدن مزار شهید بایندر بروم. کسی که در شهریور ۱۳۲۰ مردانه در برابر ارتش شوروی ایستاد و شهید شد و همانجا هم دفن گشت. روبروی بارانداز به زیبایی تمام در سال های اخیر ساخته شده است.
وارد گمرک می شوم و سراغ مزار شهید بایندر را می گیرم.
مزارش ساختمانی کوچک در کنار دریاست.ستونهایی کوچک، محکم و قدیمی از او نگهداری می کنند. خدایش بیامرزد.
۴ فروردین
صدای دریایی که باد به سوی ساحل می راند همیشه خلسه ای باور نکردنی برای من بوجود می آورد. اینکه آب و باد و خاک این عناصر اصلی طبیعت این گونه به هم برسند فقط در چنین تصویری امکان پذیر اس. و آدمی که کنار همه اینها قدم می زند و به این همه می اندیشد.
امروز چند صدف از کنار دریا برداشتم. چند صدف زیبا.
صدفهایی که محصول این طبیعت ناآرام و سیال بودند.و به این اندیشه فرو رفتم که دیگر چه می توان از این سیالیت عناصر متعدد به عمق اندیشه ای رسید. شاید باید جادوگری بود که همه چیز را به هم متصلن موده و روابطی عجیب را بین این همه بوجود می آورد. جادو در همین جاست که معنا پیدا می کند.
خیلی جالب است که گاه معانی پیش نمی رود. گاه در همین جا توقف می کنیم و نمی توانیم به بطن اشیا نقب بزنیم. خیلی از جهان دور شده ایم. باد می وزید آب دریا به حرکت در می آمد. برگهای خشک در هم می لولیدند. اما سلولهای من تکانی نمی خوردند. چرا این گونه شده ام. چرا دیگر نمی توانم در آسمان پرواز کنم؟ روی آب دریا راه بروم.؟شنهای ساحل را در میان نورونهای مغزم احساس کنم؟
انگار با همه چیز بیگانه شده ام. شکل شناخت من از جهان عوض شده است. بی شک رشد علمی و منطقی انسان نقش مهمی در این موضوع داشتهاست. به سخن دیگر ما دچار دگرگونی شناختی شده ایم. و البته که این دگرگونی، دستاوردهای گرانبهایی نیز برای ما داشته است که نباید از آن غافل بود.و حالا شاید بشر بجایی رسیده باشد که نیاز به حرفی نو داشته باشد.
چند عکس می گیرم.
آب دریا و آسمان و تقاطعی که همیشه سوال برانگیز بوده است.
و در دور دستها ماهیگیری که دارد تورهای خود را جمع می کند.
و بعد مرغهای ماهیخوار
همه چیز جادویی و سوال برانگیز است. قدم می زدم با قدمهای من قدم های بسیار دیگری نیز هست و انگار این شن ساحل برایش بی تفاوت است که چه کسی قدم بر می دارد. از آن به بعد هم باز سایه من است و آب و صدف که در هم تنیده شده اند.
به خانه بر می گردم. آشوبی در سرم هست.
دکتر عبدالرضا ناصر مقدسی متخصص مغز و اعصاب و درمان بیماری ام اس (MS) در بیمارستان سینا مرکز تحقیقات ام اس
…احساس میکنم در بدترین دقایق این شام مرگزای؛
چندین هزار چشمه خورشید در دلم میجوشد از یقین…(شادروان احمد شاملو)
با درود و وقتبخیر در فعالیتهایتان موفق باشید
سروشملتپرست، متولد۱۳۵۸، بندرانزلی، نویسنده و کارشناسارشد علومسیاسی، تمایل و آمادگی خویش را در زمینه همکاری، بهعنوان ویراستار ادبیـ مصحح کتب و مقالات اعلام میدارم. از سال ۱۳۸۸ به عنوان ویراستار ادبی کتب و مقالات با نویسندگان ـ مترجمان ـ ناشران و اهالی کتاب همکاری داشتم و تاکنون بیش از ۲۲۰ کتاب که ویراستارشان بودهام بهچاپ رسیده است از جمله:
نام کتاب ناشر نام کتاب ناشر
هفت آموزه از بهشت سلام سپاهان اصفهان ارزیابی مواجهههای شغلی با مواد شیمیایی دانشگاه علوم پزشکی شیراز
بصریسازی و آنالیز نتایج شبیهسازی دینامیک مولکولی دانشگاه اصفهان دایانا دخترک سر بادکنکی شواتیر شیراز
فرزندپروری مبتنی بر دلبستگی ذهنآگاهانه دهکده سلامت اصفهان کمک به کودک نافرمان عصر زندگی تبریز
روی خوش استرس ترانه پدرام اصفهان روانشناسی کار تیمی اوستا تبریز
نیمه تاریک نشانسپاری خانه رود اصفهان فیزیولوژی و تکنولوژی پس از برداشت گلهای شاخهبریده و خوراکی دانشگاه اردکان
ذرتهای خاکستری بامداد امید اصفهان مامنقی به امریکا میرود کودکان یزد
پوشاک کودکان دربار قاجاری ترنم اندیشه اصفهان مدیریت مؤثر کلاس درس هامون نو دشتستان
کتاب کار درمان جامع لکنت تولید علم فرزانگان برنا اصفهان شکوفههای برفی هلیله بوشهر
فیلوفوبیا(عشقهراسی) گرجی فولادشهر ژنتیک بالینی نوین دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان
آینده را طراحی کن نقش دانش رشت آشتی با درون خط تیره اهواز
نویسنده کتابهای: بوسه بر غزلهای غربت،…باران و پرسههای دلتنگی، آبکنارِ بندرانزلی و تحرکات اجتماعی ۱۳۳۲-۱۳۲۲، …با سیاوش قمیشی؛ رستگاری در ضیافت باران و تاک و ترانه، ملوان بندرانزلی حقیقت رؤیاها،…یادنامه استاد عبدالله ملتپرست؛ نوستالژی ناب موسیقی و دریا و باران؛ از آستارا تا بندرانزلی، …بندرانزلی ـ غازیان؛ نوستالژی بارانی عشق، …دلنوشتههای یک انزلیچی… و مینویسم؛ پس هستم. همکاری با روزنامههای «شبهاصلاحطلب»، ماهنامه دنیای فوتبال و فصلنامه جامعه مهندسان مشاور. نویسنده بیش از ۱۰۰ مقاله با مضامین فرهنگی ـ اجتماعی از جمله: انسانی فراتر از سنتی و مدرن، ابتذال فراتر از کلیشههای جنسیتی، در رثای رفتارهای تقویمیمان، تصور کن اگه حتی…، به نام بهار و زندگی، زندهباد نوستالژی، بندرانزلی؛ نوستالژی گل بارونزده، فوتبال افیون تودههاست، ملوان! باران ترا صدا میزند و من هر دویتان را و…
شماره۰۹۱۲۷۱۱۳۳۸۷ ایمیل:soroush.mellatparast@gmail.com دی ۱۴۰۲