آموزش، پاشنه آشیل تحول تفکر علمی در صد سال اخیر
عبدالرضا ناصر مقدسی
در روزنامه شرق به چاپ رسیده است
یکی از دغدغه های اصلی من ارتقای سیستم و چگونگی آموزش در دانشگاه های ماست. از آن رو که خود مدرس دانشگاه هستم و هر روز با آموزش دانشجویان و رزیدنت ها روبرو می باشم همیشه فکر می کنم که چگونه می توانم به شیوه ی آموزش خود ارتقا ببخشم. لذا همیشه بدنبال یافتن روشهای جدید آموزشی هستم. هر چه پیشتر می روم لزوم تاکید بر تفکر علمی بجای ارائه ی محض محتوایات علمی برای من روشنتر از قبل می شود.و از این رو ریشه ضعف بزرگ آموزشی این مملکت را در آموزش مقطع دبستان می دانم که به کودکان تفکر سیستماتیک و تلاش برای حل مسئله و نیز خلاقیت برای آن آموخته نمی شود. بچه های ما باید حجم بالایی از مطالب را بخوانند بدون آنکه تفکر علمی و نحوه ی کاوش و تشکیک در مسائل را یاد بگیرند. لذا دانشجویی که به دانشگاه وارد می شود از لحاظ شیوه تفکر شکل گرفته و تغییر آن نیز در این مرحله بسیار سخت است. آسیب شناسی سیستم آموزشی از اهمیت بسیاری برخوردار است زیرا آموزش و تغییر سیستم آن تنها راه رهایی فرهنگ ما از شرایط کنونی محسوب می شود. اگر اراده ای برای تغییر شیوه آموزش و تاکید بر تفکر علمی در مدارس نباشد ما کماکان با مشکلات بنیادی شدیدی در ایران روبرو خواهیم بود. در این بحث کوتاه اما می خواهم به یکی از عوامل دخیل در وضعیت اسفناک آموزشی در روزگار ما بپردازم.البته اینکه چرا سیستم آموزشی ما بعد از گذشت بیش از صد سال که از بکار گیری روشهای مدرن آموزش در ایران می گذرد به چنین روزگاری رسیده است داستان بلندی است که مجالی طولانی می طلبد. آنچه در ادامه می یابد برشمردن بعضی از این ریشه ها در کنار ادای احترام به تعدادی از نامهای بزرگ است که برای ارتقای آموزش این مملکت جان و زندگی خود را گذاشتند.شاید داستان امروزه ی ما در سیستم آموزشی بنوعی داستان تکراری باشد: چرا ما عقب مانده ایم؟ چرا نتوانستیم رشد کنم؟ و چرا علی رغم تمام منابع و ثروتی که این مملکت دارد وضع ما به این منوال است؟ شاید برای اولین کسی که در تاریخ معاصر ایران این سوال بصورت جدی مطرح شد عباس میرزا ولیعهد بزرگ قاجاری بود. مهم ترین خصلت وی آزاد اندیشی و نیز قدرت اندیشیدن آزاد و خلاقانه بود. وقتی او در جنگ های ایران و روسیه شکست خورد و مجبور شد طبق معاعهدات قسمت زیادی از اراضی این مملکت را به بیگانگان واگذار نماید این سوال مهم برای او پیش آمد که چرا آنها تا این اندازه ترقی کرده و به صلاحهای مدرن مجهز بودند در حالیکه ما کماکان در نادانی و جهالت و عقب ماندگی غوطه ور بودیم؟ اینکه یک فرمانده جنگ آنهم بعد از شکستی سهمگین به فکر بیفتد که اشکالات اساسی خود را برطرف کرده و راه بهبود آنها را بجوید مهم ترین درسی است که هر سردمداری باید از عباس میرزا بگیرد. اعزام دانشجو به انگلستان، اصلاحات نظامی، ترجمه آثار اروپایی همه و همه در جهت تحقق این موضوع صورت گرفت.متاسفانه می بینیم که راه او گرچه توسط بزرگانی چون امیرکبیر یا محمد علی فروغی ادامه یافت اما بدلایل مختلف سیاسی و فرهنگی چیزی نبود که در تار و پود سیستم آموزشی مملکت ما ریشه بدواند و منجر به حل مشکلات ما شود.جایی که محل کار و تدریس من می باشد بیمارستان سینا است. قدیمی ترین بیمارستان ایران که در زمان امیرکبیر بعنوان مریض خانه دولتی احداث شد. بطور کلی در حوالی اینجا – یعنی تهران ناصری – جواب بسیاری از پرسشهای صد سال اخیر ایران وجود دارد. از جمله آنچه بر سر سیستم آموزشی در ایران آمده است. کمی آنسوتر دارالفنون قرار گرفته است. نمادی از لزوم آموزش در مملکتی که از فقدان علم رنج می برد و صدراعظم آن یعنی امیرکبیر بدنبالش بود تا علم و تفکر علمی را به این سرزمین بیاورد. از این رو دارالفنون یکی از مهم ترین اقدامات امیرکبیر بود . هر چند عمرش کفاف نداد تا هر آنچه در فکر داشت بمنصه ظهور برساند. شخیصتی که اما بیشتر تمایل دارم در مورد او حرف بزنم و رد پایش نیز باز در همین حوالی هاست مرحوم ذکاء الملک فروغی ست. کسی که شاید یکی از مهم ترین پایه گذاران آموزش نوین در ایران باشد. کمی بالاتر از بیمارستان سینا خانه مرحوم فروغی قرار دارد. فروغی یکی از شخصیت های جامع الاطراف، پیچیده و در عین بلند نظری بود که تاریخ ایران به خود دیده است. متاسفانه حب و بغض های سیاسی عملا باعث شده که خدمات این مرد بزرگ نادیده گرفته شود و آنطور که شایسته است به آن رسیدگی نگردد. نکته مهم کار فروغی نتنها تلاش او برای آشنایی با محتوای علمی بود بلکه او به زیرساختهایی توجه داشت که می تواند تفکر علمی را در این مملکت نابسامان همانند ایران آن روزگار رشد داده و بپروراند. در واقع او سعی می کرد بذر چگونه فکر کردن را در جامعه ایران بپاشاند تا اینکه حرفی آماده را در دهان دانشجویان بگذارد.اما فروغی در عرصه آموزش چه کرد که توجه به او بخصوص در این روزهای ایران تا این اندازه حائز اهمیت است؟محمد علی فروغی یکی از موثرترین افراد در احداث دانشگاه تهران بود. نطق او در هنگام افتتاح دانشکده حقوق بسیار مشهور است. با اینکه تاسیس یک دانشگاه شاید مهم ترین گام در پرورش افراد متخصص باشد اما وسعت نظر مرحوم فروغی خیلی بیشتر از این ها بود.او در کنار تاسیس دانشگاه سعی به نوشتن کتابهای مهم برای افزایش دانش متخصصان داشت. بعضی از اولین ها به نام او می باشد: اولین کتاب علم اقتصاد و اولین کتاب حقوق اساسی در ایران را ایشان تالیف نموده اند.اما دو کار بزرگ او که به نوعی زیربنایی برای رشد علم در مملکتی ست که درکی از تفکر علمی نداشت تاسیس فرهنگستان و انجمن آثار ملی بود. انجمن آثار ملی برای حفظ و معرفی آثار کهن، و فرهنگستان جهت اصلاح زبان و خط فارسی و وضع اصطلاحات جدید بود بطوریکه بسیاری از لغات علمی مرسوم یادگار همان دوران است. محمد علی فروغی بخوبی می دانست که رشد علمی در یک مملکت بدون ایجاد زیر ساخت های فرهنگی ممکن نیست. به سخن دیگر فرهنگ یک مملکت باید آماده پذیرش شیوه های جدید تفکر از جمله تفکر علمی گردد. لذا جستجو در پشتوانه های فرهنگی آن بسیار مهم بوده و باید ظرفیت های یک فرهنگ را برای پذیرش یک تفکر مدرن نشان داد. کاری که بشکلی دو جانبه در انجمن مفاخر ملی و نیز فرهنگستان صورت گرفت. از سوی گذشته ما به شکلی درست و علمی معرفی می گشت و از سوی دیگر سعی می شد زبانی برای تفکر و درک مطالب علمی و رشد تفکر مبتنی بر آن بوجود آید. متاسافانه آنچه در این روزهای ایران می بینیم عدم توجه به تمام این موارد است. شاید بی دلیل نباشد که دانشگاههای ما به محلی سترون بدل شده اند که هیچ گونه خروجی ای ندارند. وقتی از اساس پایه ویران باشد انتظاری بیش از این نیست.
بدون دیدگاه