لشکر ویروس ها در هزاره ی سوم

عبدالرضا ناصر مقدسی

این مطلب در روزنامه شرق به چاپ رسیده است.

بیش از دو سال از پاندمی کوید-19 می گذرد. در این مدت دنیا بشکل بنیادینی عوض شده است بطوریکه می توان تاریخ جهان را به قبل و بعد از کرونا تقسیم نمود. بعنوان یک پزشک تجربه و دانش من و سایر همکارانم نسبت به ویروس ها و خطراتی که می توانند بوجود آورند بسیار بیشتر شده است. پاندمی کوید همانند جنگی بود که هیچ کس از ماهیت دشمن خبری نداشت و نمی دانست چگونه و با چه سلاحی باید به نبرد آن برود. امروز اما انگار پخته تر و آگاه تر شده ایم. دریچه های جدیدی در درمان به روی ما باز شده است و فهمیده ایم در شرایط بحرانی چکار باید بکنیم. درست است که این پاندمی عزیزان بسیاری را از ما گرفت اما در عین حال ما را برای مخاطرات بعدی آگاه تر ساخت. بغیر از تبعات سنگین اجتماعی و سیاسی و دیدگاه های جدید فرهنگی و فلسفی همراه با رشد بی سابقه فضای مجازی، اکنون می دانیم که بهیچ وجه نباید این موجودات بسیار ریز و باستانی را دست کم بگیریم. آنها می توانند فجایع بسیاری را بوجود آورند. فجایعی که اگر بدان ها توجه نکنیم اینبار معلوم نیست که بتوانیم از پاندمی بعدی جان سالم بدر ببریم. پاندمی کوید-19 در ابتدای قرن و هزاره بخوبی نشان داد که انسان تا چه اندازه آسیب پذیر است و در عینِ این آسیب پذیری آنچه که می تواند او را نجات دهد علم و تفکر علمی ست.

مقدمه:

ویروس ها بهیچ وجه برای ما ناشناخته نبودند. از سال 1935 که  وندل مردیت استنلی توانست ویروس موزائیک تنباکو را تخلیص کند،  بیش از پیش با این ذرات کوچک آشنا شده ایم. شاید خیلی از آنها کاری به کار ما نداشته باشند اما بعضی از آنها بزرگترین مشکلات را برای نوع بشر بوجود آورده اند. شاید مشهورترین آنها ویروس نقص سیستم ایمنی یا HIV است که به ویروس ایدز شهرت دارد. اما با اینکه شاید ایدز مشهورترین ویروس ها باشد پردردسرترین آنها نیست زیرا بددلیل شیوه های خاص انتقال امکان پیشگیری از آن بمیزان قابل توجهی وجود دارد.

ویروس هایی نظیر فلج اطفال و  آبله سبب خسارت های بسیار بیشتری به بشر شده است. در عین حال ریشه کنی کامل آبله یکی از مهم ترین دستاوردهای بشری محسوب می شود. آخرین مورد آبله در سال 1977 گزارش شده و گفته می شود تنها نمونه ها باقی مانده از ویروس آبله در آزمایشگاه هایی در روسیه و آمریکا نگهداری می گردد.  اینها همه دستاوردهای بسیار بزرگی است که نباید فراموش گردد. بعنوان یک پزشک اما باید بگویم تا قبل از پاندمی 2019 چندان با مفهوم پاندمی آشنا نبودم.

چیزهایی در مورد پاندمی آنفلونزای اسپانیایی شنیده بودم. آنهم بدلیل علاقه ای که به تاریخ داشتم و شرح وقایعی که سبب ایجاد اولین نهادهای مدرن بهداشتی در ایران شد برایم جالب بود. می دانستم پاندمی 1918 آنفلونزای اسپانیایی سبب کشتار وسیعی در ایران شد. اما آن را مربوط به ضعف سیستم بهداشتی ایران در کنار هجوم بیگانگان و قحطی و اعتیاد فراگیر می دانستم. پاندمی در نظرم اتفاقی دور بود که با رشد قابل توجه علم نباید بار دیگر اتفاق می افتاد. ویروس ها هم گرچه بسیار در مورد آنها خوانده بودم و عوارض ابتلا به آنها را دیده بودم اما در نظرم چندان خطرناک بنظر نمی رسیدند.

حداقل نه به آن میزان که در این پاندمی تجربه کردیم. پادنمی کوید-19 اما همه چیز را بهم ریخت. خاطرم هست در آن روزهای اول وقتی هنوز نمی دانستیم اصلا امکان ابتلایی هست یا نه، در جمعی از اندیشمندان صحبت از این بود که  ویروس کوید-19 و انتشار آن در جامعه چقدر جدی است. تازه  گزارش هایی از اولین نمونه های ابتلا در ایران منتشر می شد. ما هیچ چیز نمی دانستیم و شخصا فکر می کردم این یک عفونتی است که بزودی جمع می شود و نگرانی ها در مورد آن بی دلیل است. اما خیلی سریع همه چیز تغییر یافت. ترسی عظیم بر ما و جامعه مستولی شد. با این تفاوت که بدلیل اینکه جزء کادر درمان هستیم در همان شرایط نیز برخلاف بسیاری از افراد دیگر  بر سرکارمان حاظر شده و از نزدیک شاهد یکی از بزرگترین اتفاقات قرن بودیم و لحظه به لحظه چیزهای جدیدتری را دیدیم و آموختیم.

پاندمی کوید-19:

حالا که بیش از دو سال از آن پاندمی گذشته است شاید بهتر بتوان جوانب آن را بررسی نمود و این سوال را مطرح کرد که چرا باید در آستانه هزاره سوم میلادی و با این همه رشد و پیشرفت علم، یک ویروس این گونه انسان را به زانو در آورد. نتنها باعث ابتلا و فوت میلیون ها  نفر شود بلکه آسیب های جدی اقتصادی نیز بوجود آورد و بیماری تمام قد تمام قدرت خود را به رخ کشیده و نشان دهد که تا چه میزان می تواند بر سرنوشت آدمی موثر باشد.همانطور که همه می دانیم این پاندمی از ووهان چین آغاز شد. فارغ از صحبت هایی که در مورد دست ساز بودن این ویروس شده است اما آنطور که تحقیقات نشان می دهد این ویروس از حیوانات به انسان سرایت کرده و در این بین بیش از هر حیوانی این پانگولین ها بودند که بعنوان منشا این ویروس شناخته شدند. حیوانات بی آزاری که در چین هم از آنها تغذیه می شود و هم در طب چینی کاربرد دارد. اینکه انسان این جاندار غریب همه چیز را بی امان می کشد، می خورد و نابود می کند در نهایت چنین نتایج فجیعی را به بدنبال خواهد داشت.

این اولین نتیجه ای بود که می شد از این پاندمی گرفت. اینکه نباید فکر کنیم که طبیعت همواره مقهور ما باقی خواهد ماند. طبیعت و زمین در برابر آنچه ما بر سرش آوردیم واکنش نشان می دهد و این هجوم ویروس ها در سراسر جهان نمونه ای از این واکنش های شدید طبیعت به تخریب روزافزون خود توسط گونه آدمی بود. پاندمی بسرعت پیش می رفت و نکات مفهومی بسیار مهمی را برای ما آشکار می نمود. خیلی سریع پاندمی کوید-19 تداعیگر پاندمی آنفلونزای اسپانیایی در ابتدای قرن شد و عکس های مربوط به آن دوره بشکل گسترده ای چاپ گشت. نکته جالب اینجا بود که عکس های آن دوره بشکل جالبی با عکس های پاندمی کوید-19 مشابه بود. همان ماسک ها، همان چادرهایی که انبوه مبتلایان را در آنها بستری می نمودند همان روپوش های سفید. انگار در طول این صد سال هیچ چیز عوض نشده است.

همین نشان می داد که علم بشری تا چه اندازه کم است و این جیزی نبود که برای ما باور پذیر بلاشد. خود من فکر می کردم این ویروس هر چه که باشد سریعتر راه مقابله با آن شناخته خواهد شد و نباید این پاندمی چندان برای ما مشکلی ایجاد کند. حتی در آن روزهای اوج پاندمی که با نادانی وسیع ما نسبت به این ویروس همراه بود باز  همانند خیسلی ها خوشبین بودم که تا چند ماه دیگر این موضوع به اتمام می رسد و قرار نیست این گونه به زندگی خود ادامه دهیم. زندگی اما فارغ از تصورات ما شکل تازه و عجیبی به خود گرفته بود.  همه ی ما در هر جا که بودیم  ماسک می زدیم و سعی می کردیم بیشترین فاصله را از یکدیگر رعایت کنیم. یادم می آید وقتی می خواستیم یک بیمار مبتلا به کوید را ویزیت کنیم سه تا ماسک می زدیم، دستکش و گان و لباس مخصوصی را می پوشیدیم. به مزاح می گفتیم که شبیه انسان های فضایی شده ایم.  زمان که گذشت انگار با چهره ی جدیدی از ویروس ها آشنا شده بودیم. ویروسی است که دائم جهش پیدا می کند. در هر جهشی بر قدرت بیماری زایی و میزان و شدت آن افزوده می شود. در فصل گرما از شدت آن کاسته نمی شود. انگار هوشمند است و می داند دارد چکار می کند. اینها چیزهایی نبود که ویروس ها نشان دهند. انگار وارد دنیای جدیدی شده بودیم که مقابله با آن لوازم و دانش خاص خود را می طلبید.

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
دغدغه‌های طبیبانه: خردورزی و روزمرگی

اما آیا پاندمی کوید-19 غیر مترقبه بود؟

برای ما این گونه بود. تازه همان زمان بود که داشتیم می فهمیدیم پاندمی یعنی چه و ویروس ها تا چه میزان می توانند خطرناک باشند. اما بنظر می رسد که برای دانشمندان بخصوص آنها که بصیرت آینده نگری را داشتند این گونه نبود. کم کم سخنانی از دانشمندان پیشرویی به چاپ می رسید که خیلی پیشتر از این ها نسبت به وقوع پاندمی ها تذکر و هشدار داده بودند. حتی کارآفرینان موفقی همچون بیل گیتس نیز از امکان وقوع پاندمی حرف زده بودند.

پس بنظر می رسید ما بعنوان کسانی که درگیر درمان مردم بودیم رابطه مان با دانشمتدان آینده نگر قطع شده بود. شاید اگر ارتباط بین این دو گروه بیشتر بود می توانستیم خود را برای پاندمی آماده کنیم. به این موضوع باید هشدارهای محیط زیستی را نیز اضافه کنیم. انگار درک اینکه انسان وابسته به طبیعت و محیط زیست است برای بشر بسیار سخت است و نمی تواند باور کند که آسیب شدید محیط زیست تا چه اندازه می تواند سبب ایجاد بیماری های مختلف گردد. همین پاندمی کوید-19 نمونه ای بارز از اثرات تخریب طبیعت بر سلامت انسان بود. وقتی انسان بی توجه به حد و مرز خود در طبیعت همه چیز را می خورد و نابود می کند مشخص است که باید منتظر عواقب آن باشد.

آینده ی ویروس ها

داستان پاندمی اما داستان تلاش های بشر هم هست. ساخت واکسن های جدید و تغییر نگرش به فضای مجازی یکی از دستاوردهای بزرگ بشری در طی این پاندمی محسوب می شود. در قسمت بعدی بدین موضوع خواهیم پرداخت اما در اینجا می خواهیم در مورد خطرات بعدی ویروس ها صحبت کنیم.

ببینیم از این به بعد باید نگران چه چیزی باشیم؟

آیا ویروس ها می توانند پاندمی دیگری را بوجود آورند؟

بعد از پاندمی کوید-19،  این بحث ها بسیار جدی شد. جهش های متمادی ویروس تاجدار کوید-19 عملا همه را نسبت به این موضوع حساس کرد.

نکند پاندمی دیگری در راه باشد؟

در پاندمی بعدی باید منتظر چه چیزهایی باشیم؟

اینها همه سوالاتی است که از آن زمان مطرح می باشد. دیگر بشر متوجه شده که بشدت آسیب پذیر است و چه بسا این پاندمی ها سبب تغییرات عمده  او گردد. در همان ابتدای کوید-19 خبر کشف ویروس های باستانی در تبت تاییدی بر این نگرانی بود. بدنبال تغییرات اقلیمی و گرمتر شدن کره زمین یخهایی در منطقه کوهستانی تبت شروع به آب شدن کردند و ویروس هایی که برای پانزده هزار سال در آن مدفون شده بودند دوباره آزاد گشتند. ویروس ها می توانند بمدت بسیار طولانی در حالتی شبیه مردن باقی بمانند و در صورت پیدا شدن شرایط مناسب دوباره دست به فعالیت خود بزنند. این خصلت ویروس هاست که در خارج بدن میزبان خود جاندار نبوده و با ورود به بدن میزبان موجود زنده محسوب می شوند.  باز دخالت انسان در طبیعت و تغییرات اقلیمی متعاقب آن باعث آزاد شدن ویروس هایی بودند که برای انسان امروزی تازگی داشتند. دو نکته مهم در این کشف وجود داشت: اولا با ادامه تغییرات اقلیمی احتمالا باید منتظر ویروس های جدید دیگری بود. ثانیا بدن ما هیچ تجربه ای در برابر برخورد با این ویروس ها ندارد. لذا شاید سیستم ایمنی ما نتواند پاسخ مناسبی در برابر این ویروس ها از خود نشان دهد. ویروس هایی که در سیر زمانی بوجود نیامده اند بلکه از دوران باستان ناگهان به زمانه ی ما پرتاب شده اند.

موضوع بعدی بحث آبله میمونی بود که سبب نگرانی های بسیاری شده است. آبله میمونی بیماری تازه ای نبود. اولین گزارش آن در انسان  به بیش از 50 سال قبل باز می گشت. اما بطور عمده محدود به آفریقا بود و یا کسانی که به آفریقا سفر کرده اند. اما اکنون با رفتار تازه ای از این ویروس روبرو شده ایم. نمونه های متعددی از این ویروس و بیماری در خارج از قاره آفریقا گزارش شده است. این ویروس بسیار شبیه آبله مرغان بوده و تنها تفاوت آنها در تورم غدد لنفاوی می بیاشد. معمولا ضایعات آن از روی صورت شروع و سپس تمام بدن را می پوشانند. تغییر رفتار این ویروس باعث نگرانی شده است. بخصوص اینکه در مدت زمان بسیار اندک تعداد قابل توجهی از آن گزارش شده است.

آیا تغییرات اقلیمی سبب این موضوع گشته است؟

یا علت دیگری دارد که ما هنوز شناختی نسبت به آن نداریم؟ آیا مکمن است ویروس ها به هم پیام دهند؟

وقتی یک پاندمی توسط ویروسی رخ می دهد آیا ممکن است که شرایط را یرای ویروس های دیگر نیز تغییر دهد؟ ما هیچ چیزی در مورد ویروس ها نمی دانیم . اما اینها سوالاتی است که می تواند بسیار نگران کننده باشد.

شاید از این به بعد باید با ارتباطات ویروسی نیز روبرو شویم. در حال حاضر ما یک ویروس را از نظر شدت سرایت پذیری و نیز میزان مرگ و میر ناشی از آن می شناسیم. بقول دیگر فرض می کنیم که چقدر احتمال دارد تا یک فرد به آن ویروس آلوده شده و در صورت آلوده شدن چقدر شانس بیماری زایی وجود دارد و اگر بیمار شود میزان مرگ و میر آن چقدر خواهد بود. ممکن است میزان مرگ و میر ناشی از یک ویروس بالا باشد اما چون سرایت پذیری اندکی دارد لذا در کل باعث مرگ و میر چندانی نمی شود. بلعکس آن نیز درست است. یک ویروس همانند آنفلونزا می تواند سرایت پذیری بالا ولی مرگ و میر اندکی داشته باشد.

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
دغدغه های طبیبانه: سوش دلتای ویروس کرونا

آیا ممکن است پارامترهای موثر بر عملکرد ویروس ها در آینده تغییر یابد؟

پاندمی کوید-19 نشان داد که علی رغم همه پیشرفت ها دانش ما از ویروس ها و عملکرد آن ها در طبیعت بسیار ناچیز است. باید توجه داشت که ویروس ها از گسترده ترین گونه ها در سطح زمین هستند و در عین حال یکی از  باستانی ترین آنها نیز محسوب می شوند. حضوری چنین وسیع از نظر مکانی و زمانی می تواند شبکه ای بزرگ از ارتباطات را بین ویروس ها تشکیل دهد و مفهوم ویروس منفرد و متعلق به گونه ای خاص را زیر سوال ببرد. آیا ممکن است هر پاندمی با گسترش شگفت انگیز ویروس ها در کل جهان این شبکه را تقویت کرده و معنای جدیدی به آن ببخشد. می بینیم که مشکلات خیلی بیشتر از آن چیزی است که تصور می کردیم.

چه باید کرد؟

باید توجه داشت که علی رغم تمام این حرفها بشر در همین مدت کوتاه بعد از شروع پاندمی کرونا پیشرفت بسیاری نموده است. پیشرفت هایی که می تواند نوید آینده ی بهتری برای گونه انسان خردمند باشد. این پیشرفت ها را می توان از چند منظر مورد بررسی قرار داد. شاید اولین آن بازنگری در آنچه بود که اتفاق افتاد. چرا ما بدین جا رسیدیم؟ چرا در ابتدای هزاره سوم ویروسی اینگونه باید جان ما را تهدید کند؟ این نقادی شرط اول پیشرفت است. این که دنبال اشکال کار خودمان بگردیم و سعی در برطرف نمودن آن نماییم. همان چیزی که به آن عقل نقاد مدرن می گویند. لذا در کنار هزاران مقاله چاپ شده در مورد جنبه های علمی کوید-19 مطالب زیادی از فیلسوفان و سیاستمداران نیز در مورد این همه گیری به چاپ رسیده که هر یک در کنار بررسی جنبه های مختلف کوید-19 و تاثیر آن بر شرایط اقتصادی و فرهنگی یک جامعه در عین حال اشکالات بشر را نیز گوشزد می نمودند. مسئله بعدی تلاش برای اطلاع رسانی منظم در سطح جهانی بود. این جنبه ای است که شاید کمتر از جنبه های دیگر دیده شده باشد اما اهمیت بسیاری دارد. رسانه ها و نیز موسسات وابسته به سازمان بهداشت جهانی سعی کردند نمای دقیقی از آنچه در جهان می گذرد ارائه دهند. کاری که آنها کردند نوعی شفاف سازی جهت درک بهتر خطر ناشی از کوید-19 بود. اطلاعیه های منظم سازمان بهداشت جهانی هر روز ما در جریان آخرین یافته ها می گذاشت.

بگمانم شاید یکی از محصولات این فعالیت ایجاد سازمانی برای خبر رسانی و عمومی کردن علم باشد. مسئله بعدی رشد سریع و همه جانبه فضای مجازی بود. در زمانی که قرنطینه و فاصله اجتماعی تنها راه مقابله با این ویروس بود فضای مجازی  باعث شد که بسیاری از صنعت ها از بین نروند، کارمندان دست به دور کاری بزنند و افراد مایحتاج خود را از طریق همین  فضای مجازی تهیه کنند. سرعت رشد این فضای مجازی تا به حدی بود که در نهایت متاورس از این همهمه بوجود آمد. شاید متاورس فرزند بلافصل چنین تجربه ای باشد: وقتی می شود از طریق فضای مجازی کارها را پیش برد چرا اصلا در فضای مجازی زندگی نکنیم؟ معلوم نیست که در آینده دیگر چه چیزهای از دل این دنیای عجیب که بیشتر از هر چیزی ما را به یاد آلیس در سرزمین عجایب می اندازد، بیرون خواهد آمد. و در نهایت رشد و پیشرفت پزشکی در این دوران کوتاه بود که اوج آن در ساخت واکسن های نسل جدیدی بود که انتظار می رود درمان بسیاری از بیماری ها را تغییر دهند. سرعت دانشمندان در ساخت واکسن حیرت انگیز بود. اما مهم تر از آن تغییر در ساختار کلی واکسن ها بود. اگر تا پیش از این استفاده از ویروس زنده ضعیف شده و یا ویروس مرده پایه اصلی ساخت واکسن ها را تشکیل می داد اما اکنون دو شرکت فایزر و مدرنا  پایه را بر عضو کوچکی از ویروس یعنی mRNA قرار دادند و واکسن جانسون اند جانسون اساس کارش بر پروتئینی از ویروس قرار گرفت. این تکنیک های جدید بغیر از این که اثرش بر روی ویروس از تکنیک های قدیمی بالاتر بوده در عین حال بنظر می رسد راهنمایی برای درمان بیماری های لاعلاجی چون سرطان نیز قرار گیرد.

اما آینده…

حال با آنچه گفته شد می توانیم دورنمایی از آینده و کاری که باید انجام دهیم متصور باشیم. اولا فهمیدیم که پاندمی ویروس ها و مرگ و میر ناشی از آنها چیزی مربوط به تاریخ نیست. و علم ما هم نمی تواند مانع ایجاد چنین پاندمی هایی شود . فهمیدیم که ویروس ها می توانند تغییر رفتار داشته باشند و آنچه از قبل می دانستیم نمی تواند بر این رفتار جدید آنها موثر باشد. پس باید بدنبال راه های جدیدی باشیم و هر گونه تغییر رفتاری در ویروس ها را بصورت جدی رصد کنیم. کاری که در زمینه آبله میمونی انجام شد و حساسیت بالایی را در سطح جهان بوجود آورد. مسئله مهم بعدی توجه به عامل بوجود آمدن یک پاندمی در هزاره سوم می باشد. قبل از این در مورد علل محتمل صحبت کردیم. شاید مهم ترین آن وضعیت اسفناک محیط زیست باشد. پاندمی کوید نشان داد که تخریب محیط زیست تا چه اندازه می تواند برای انسان خطرناک باشد. اینکه ما همه چیز را از بین می بریم و نابود می کنیم بمعنای استفاده و بهروری بیشتر نیست بلکه در سوی دیگر آن باید عواقب شدیدش را هم بپذیریم. شاید فکر می کنیم که تافته جدا بافته ای هستیم و همواره می توانیم با تکیه بر دانش و توانایی های خود بر تمام مشکلات فائق آییم. اما دیدیم که این گونه نیست. لذا شاید مهم ترین اقدام در آینده همین تغییر دیدگاه خود نسبت به جایگاهمان در طبیعت باشد. و اینکه بدانیم تخریب ریشه هایی که ما را با طبیعت و محیط زیست پیوند می دهند لاجرم باعث از بین رفتن خودمان خواهد شد.

نتیجه گیری:

پاندمی کوید در عین حال که جان بسیاری را گرفت و آسیب های زیادی را بوجود آورد درسهای بسیار مهمی نیز داشت. این درسها منحصر به   پیشرفت  علم پزشکی  نبود. فیلسوفان و سیاستمداران و جامعه شناسان نیز درسهای بسیاری گرفتند. شاید مهم ترین تلنگر این پاندمی توجه انسان به جایگاه خود در طبیعت بود و اینکه تخریب محیط زیست تا چه میزان می تواند بنیان هویتی انسان را از بین ببرد. توجه به تمام این اموخته ها برای ادامه زندگی و  بقای انسان ضروری می باشد.

مطلب چقدر مفید بود؟

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *