جایزه ی صلح نوبل: آنچه انسان باید از اعمال خود بیاموزد

عبدالرضا ناصر مقدسی

در روزنامه شرق به چاپ رسیده است

همیشه برای من جایزه نوبل صلح نماد آن چیزی بوده که انسان نیست. اگر انسان ها بدنبال موضوعات بظاهر ساده و مبرهنی بودند که در تمام کتاب‌های اخلاق آمده است دیگر نیازی به جایزه ی صلح نوبل نبود: همه ی انسان ها بااخلاق بودند، کارهای خوب انجام می دادند و به حق و آزادی و جان بقیه تعرض نمی کردند. لذا مشخص است که در چنین شرایط رویایی دیگر نیازی به جایزه ی صلح نوبل نبود.

اما متاسفانه نتنها این گونه نیست بلکه پای صحبت هرکسی بنشینیم – اعم از دزد و قاتل و جنایتکار- شاید بسیاری از آنها همین موضوعات را هم بگویند و بگویند که باید بفکر مردم بود، به جان و مال آنها تجاوز نکرد و هزار حرف دیگر که خود این افراد مظهر براندازی و نابودیشان هستند.

اما می بینیم که اصلا این گونه نیست. آنقدر ظلم و بیداد در گوشه گوشه این کره خاکی زیاد است که نیاز به  اعطای جایزه نوبل صلح وجود دارد. اینکه بچرخیم در میان این همه هیاهو و بیداد کسی را پیدا کنیم که به صلح می اندیشد، کسی که بدنبال حق و حقوق بقیه است.،کسی که آزادی و جان بقیه برایش اهمیت دارد و به او به پاس آن چیزی که همه بدیهی می پندارند جایزه ای این سان بزرگ بدهیم حاکی از آن است که انسان شناخت درستی از خود و آنچه که می تواند بر سر دیگران بیاورد ندارد.

همین‌ هم باعث می شود که آدمی عمیقا به فکر فرو رود.

چرا بعد از تاریخ نزدیک به سیصد هزار ساله انسان خردمند هنوز که هنوز است نشانی از خردمندی در او نیست؟

از این رو شاید جایزه صلح نوبل را بتوان خلاف جریان ترین جایزه بین جوایز این بالاترین جایزه ی بشری دانست. اگر در فیزیک و شیمی و اقتصاد و ادبیات و پزشکی کسی برنده جایزه صلح نوبل می شود کاملا در جهت جریان این علوم حرکت کرده و حالا به نتیجه ای شگرف تر از بقیه رسیده است، نتیجه ای که بر پایه کارهای بقیه بوده اما بیش از آنها ارزش تشویق دارد.

ولی همانطور که دیدیم این موضوع در مورد جایزه ی نوبل صلح صدق نمی کند.

 انگار همه در حال از بین بردن صلح هستند، هر کسی فقط به فکر منافع خود است و طوری رفتار می کند که منافعش مورد خطر واقع نشود. هر کسی اگر هم به ضرر بقیه کاری نکند بنفع دیگری نیز قدمی بر نمی دارد و جایی که مجبور به موضع گیری شود خودش را لو می دهد.

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
که چون قوی زیبا بمیرد

 برای همین جایزه ی صلح نوبل بسیار ویژه است چون به انسان ها یا نهادهایی تعلق می گیرد که برخلاف جریان اصلی حرکت می کنند. بر احساسات فائق می شوند و می خواهند جهانی مبتنی بر خرد و مهربانی و اخلاق به جهانیان ارائه دهند.

لازمه چنین جهانی قدم گذاشتن بر روی منافع فردی و امیال و هوس های شخصی و جمعی ست موضوعی که برای آدمی آنقدر مشکل است که تقریبا در تمام برهه های تاریخ برای آنها جنگ راه انداخته و سبب کشته شدن افراد بسیاری شده است. جایزه نوبل صلح امسال نیز به افرادی نادر در قطعه ای از این جهان بحران زده تعلق گرفت.

یکی از مهمترین بحران‌های چند سال اخیر حمله روسیه به کشور اوکراین بود که در این حمله بلاروس نیز با روسیه همراهی کرد. در این حمله بسیاری از مردم اوکراین کشته شدند و این کشور تقریبا با خاک یکسان شد و معلوم نیست آیا بتواند دوباره سرپا شود یا نه. تمام این ها هم ناشی از همان منافع فردی و امیال و هوس ها بود.

پوتین تمام معیارهای انسانی را زبر پا گذاشت تا ملتی را به خاک و خون بکشاند. البته این پوتین به  تنهایی نبود که چنین کاری کرد. ملتش هم با او همراهی کردند. شاید اکنون که به پوچ بودن این تجاوز پی برده اند سر به اعتراض گشوده اند اما این ملی گرایی پوچ روسی بود که بمدد پوتین آمد و به این کشتار جنبه ای مشروع داد. اگر اکثریت  مردم روسیه با او در پیش ازین همراهی نمی کردند. او را قهرمان نمی دانستند، حس ملی گرایی پوچی را در الحاق کریمه به روسیه دامن نمی زدند شاید اکنون این همه مردم در اوکراین کشته نمی شدند.

در چنین فضایی که افکار پوچ در آن موج می زند صحبت از صلح بسیار سخت است. نتنها گوش شنوایی نیست بلکه از سوی همه محکوم به خیانت نیز می شود.

همین‌ ارزش کار چنین کسانی را که وقتی همه بر طبل جنگ و دشمنی می کوبند سعی در صلح و حفظ جان آدمی دارند دو چندان می کند. جایزه ی صلح نوبل امسال بصورت مشترک به آلس بیالیاتسکی، وکیل حقوق بشری از بلاروس و دو سازمان حقوق بشر «مموریال» از روسیه و «مرکز آزادی‌های مدنی» از اوکراین تعلق گرفت. آلس بیالیاتسکی، موسس مرکز “ویاسنا” (بهار) در بلاروس است که در طول تمام این سالها در پی گسترش آزادی های مدنی در این بخش استبدادزده از جهان بوده است و به همین دلیل هم با همواره از سوی حکومت بلاروس با اتهامات فراوانی نیز روبرو بوده است.

دیگر مقالات دکتر ناصر مقدسی
شاهنامه چقدر برای ایران امروز ضروری است؟

علی رغم تمام فشارها او همواره در جهت احقاق حقوق بشر و گسترش آزادی های مدنی در این کشور، کوشش خستگی ناپذیری را از خود نشان داده است. دو نهاد دیگر نیز به فعالیت در زمینه  نقض حقوق بشر توسط دولت روسیه می پردازند. «مرکز آزادی های مدنی» که نهادی اوکرانی است بطور ویژه بر جنایات روسیه در منطقه کریمه متمرکز بوده و  نهاد «مموریال» یا یادبود به زنده کردن نام و خاطره ی میلیون ها نفری می پردازد که در دوران اتحاد جماهیر شوروی در آن کشور کشته شده اند.

البته این بنیاد به فجایع انسانی پس از سقوط شوروی نیز توجه نشان می دهد. در نگاه اول شاید بنظر برسد که این وکیل بلاروسی و دو نهاد نام برده شده  ربطی به حمله روسیه به اوکراین ندارند. اما کمی دقیق تر شدن نشان می دهند که جنس فجایعی که پوتین در اوکراین آفرید با سایر جنایت هایی که این نهادها در پی افشایش بودند هیچ فرقی ندارد. همان استبداد سبب این فجایع انسانی در خاک اوکراین شده است. و آنچه این نهادها می گویند کاملا با فجایع اوکراین مرتبط بوده و اعطای جایزه ی صلح نوبل به این نهادها نیز در همین راستا است.

پس همانطور که می بینیم جایزه ی صلح نوبل از ارزش بسیاری برخوردار است زیرا پیچیدگی های درون انسان را به ما نشان داده و  گوشزد می کند که خوب بودن چقدر سخت و البته با ارزش است. جهان نیازمند افرادی ست که با گذشتن از منافع فردی، اخلاق و اهمیت آن را نتنها به ما گوشزد نمایند بلکه در عمل نیز نشان دهند که بااخلاق بودن مهم ترین فضیلتی است که یک انسان می تواند داشته باشد و بدان رفتار کند.

 

مطلب چقدر مفید بود؟

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *