دغدغه های طبیبانه

تهران، شهر بیمار

عبدالرضا ناصر مقدسی

در روزنامه شرق به چاپ رسیده است

در لیست بهترین شهرهای دنیا برای زندگی یعنی شهرهایی که شهروندانش کیفیت خیلی خوبی برای زندگی کردن دارند از آب و هوای تمیز برخوردارند، میزان استرس در آنها پایین است و خدمات رفاهی در بهترین شکل آن وجود دارد، تهران این پایتخت بدقواره و کثیف کشور ما جزء ده شهر بد دنیا قرار گرفته است. اینکه تمام سعی خود را انجام دهیم تا جز بدترین ها باشیم خودش هم رکورد قابل توجهی محسوب می شود. البته اینکه تهران جای زندگی نیست اصطلاحا اظهر من الشمس است. امروز داشتم به محل کار در یکی از شلوغ ترین مناطق تهران می آمدم. سعی کردم با دقت بیشتری به اطراف خود نگاه کنم. اما بسرعت متوجه شدم آن چیزی که می دیدم چیزی که بسیار زشت و ناپسند بوده مدتها است که برای من عادی شده است.هوای آلوده یا بهتر بگوییم بسیار آلوده این شهر، هر روز وارد ریه های ما می شود. این را به گرمای زیاد هوا هم اضافه کنید. شاید خود گرما مسئله ای مربوط به کلان شهر ترهان  نباشد زیرا ما با پدیده گرمایش زمین در تمام جهان روبرو هستیم، اما آن چیزی که برای ما مسئله است و ما مسئول آن هستیم، از بین رفتن ذخایر آب ماست. که به تبع خود مشکلات بسیاری از جمله عدم توانایی تولید کافی برق را نیز بدنبال خود می آورد. این شهر شلوغ و درهم مدتهاست با خطر بی آبی و نیز بی برقی روبرو است. اینها در مورد آب و هوایی است که هر روزه مصرف می کنیم. البته باید به همه ی اینها کیفیت غذا را هم اضافه کرد. کاری به آلودگی های غذایی ندارم. بدلیل تورم افسار گسیخته سفره خانواده های ایرانی کوچک و کوچکتر شده است و این روزها مسئله سو تغذیه موضوع بسیار جدی ای بوده که بیش از هرکسی کودکان ما را که در سن رشد می باشند تحت تاثیر قرار می دهد. همه ی اینها در کنار ان آلودگی هوا، آن شلوغی بی حد و حساب تهران بیشک آن را به یکی از بدترین شهرهای دنیا برای زندگی بدل می کند. اما شاید بدتر از همه ی اینها بی قانونی محضی باشد که در رگهای این شهر جاری شده است. کاری به ساختمان ها و برجهای بدقواره ندارم که مثل قارچ و بی هیچ نظم و شکلی در این شهر سر در آورده اند. وقتی به سر کار می رفتم می دیدم که عابرین چه قدر آسان و راحت از عرض خیابان ها و اتوبان ها رد می شوند. موتورسواران تمام مسیرهای خلاف ر ا می آیند و حتی پیاده روها هم جای عبور موتور سوارها شده است. اصلا نمی دانم در موقع رانندگی باید حواسم به کجا باشد. من که در بیمارستان سینا کار می کنم هر روز وحشت رانندگی از میدان توپخانه تا درب بیمارستان سینا را دارم. هر روز این احتمال را می دهم که یک موتور سوار نه از روبرو و یا بغل بلکه ناگهان از دل یک درخت بیرون بیاید و روبروی من ظاهر شود. خداوند به من و او رحم کند.

3.2/5 - (5 امتیاز)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *